هفتمین عشق

هفتمین عشق
Part 32
که صدای اب رو توی حموم شنیدم عجب خریه ها با اون حالت رفته دوش بگیره عجب
اتتتتت (داد)
+بله
یومی؛ لباستو اینجا گذاشتم زودی اماده شو
+باشه
رفتم پایین طبق تصورم جیمین و مینجی مشغول عشقول بازیاشون بودن بقیه هم در حال حرف زدن بودن هانا و تهیونگم بیرون بودن
پس کوک کجاست
🗿معمولا همه جا حاضره ولی امروز نیس عجیبه
بزار برم اتاقشو چک کنم
رفتم سمت اتاق در زدم ولی کسی جواب نداد پس رفتم داخل
کوک
اهاییی کوک
داشتم تو اتاق میگشتم که چشمم خورد به یه تابلو یه پسر و دختر کوچک و یه زن جوون نصف عکسم انگار برش زده شده
ولی چقدر زنه شبیه مامانمه عجبیه خاستم به تابلو دست بزنم که
_داری چه غلطی میکنی؟
یومی: سرمو برگردوندم که با کوک مواجه شدم
_رفته بودم تو باغ قدم بزنم وقتی برگشتم دیدم اون دختره که اسمشو یادم نیست داره به تابلو مامانم دست میزنه از خود بی خود شدم
داری چه غلطی میکنی
دستت رو بکش
یومی: داشتم فقط نگاه میکردم چته
_به چه حقی اومدی تو اتاقم

#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
دیدگاه ها (۲)

هفتمین عشق Part33 یومی: چرا اینقدر گند اخلاقی؟ _برو بیرونجیه...

مروارید آبی²Part ⁴متوجه شدم یوجین عشق قبلی جیمین داخل ایتالی...

هفتمین عشق Part31-ات خوبی؟+داشتم کابوس میدیدم که یهو از خواب...

مروارید آبی ²Part ³+ وقتی بچه بودم با پدرت اشنا شدم وقتی سه ...

عشق چیز خوبیه پارت سه دستو و پاهام بسته شده بودن نمیتونستم ک...

چند پارتی درخواستی { ازدواج کردی بیبی؟²}ویو کوکتا شب همش داش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط