توان گفتن آن راز جاودانی نیست

توان گفتن آن راز جاودانی نیست!
تصوری هم از باغ ارغوانی نیست!


پر ازهراسُ امیدم که هیچ حادثه ای
شبیه به آمدن ِعشق ناگهانی نیست


ز دست عشق به جز خیر بر نمی‌آید
گرنه پاسخ دشنام، مهربانی نیست!


درخت ها به من آموختند فاصله‌ای
میان عشق زمینی و آسمانی نیست


به روی آینۀ پر ز غبار من بنویس :
بی‌عشق جهان جای زندگانی نیست.
دیدگاه ها (۲)

می خواستم کنار تو باشم ولی نشد!پیکی به افتخار تو باشم ولی نش...

توان گفتن آن راز جاودانی نیست!تصوری هم از باغ ارغوانی نیست! ...

با توام امشب و می ترسم از آن سان بی توکه پس از این شب و شب ه...

ﻛﺎﺵ ﻣﻲ ﺷﺪ ﺑﻐﺾ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺟﻮﻫﺮ ﺁﺑﻲ ﻧﻮﺷﺖﺍﻳﻦ ﻏﺰﻝ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺷﺒﻲ ﺯﻳﺒﺎ ﻭ ﻣﻬ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط