حکایت رفاقت دیرینهٔ من با تو حکایت قهوه ایست ، که امروز ب
حکایت رفاقت دیرینهٔ من با تو حکایت قهوهایست ، که امروز با یاد تو تلخ و تلخ نوشیدم . که امروز با هر جرعه بسیار اندیشیدم . که این طمع را دوست دارم یا نه ؟ و انقدر گیر کردم بین دوست داشتن و نداشتن ، که انتظار تمام شدنش را نداشتم! تمام که شد فهمیدم .. باز هم قهوه میخواهم ، حتی تلخِ تلخ .
https://wisgoon.com/army-hida
https://wisgoon.com/army-hida
۳.۷k
۰۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.