☆دو پارتی☆وقتی دوست داره اما دوسش نداری،هم اتاقی هم هستید
☆دو پارتی☆وقتی دوست داره اما دوسش نداری،هم اتاقی هم هستید(علامت ا/ت+ علامت مینی-) p1
روزی بود که به دانشگاه جدیدت رفته بودی و یه عالمه دانش اموز اونجا بود که میخاستی باهاشون دوست بشی... رفتی از یکی بپرسی که خابگاهت کجاست
به یکی رسیدی
+سلام ببخشید... میدونید خابگاه 25 کجاست؟
÷ام... فکر کنم... اون جلو هاس مستقیم بری میرسی
+ممنونم...
شروع کردی راه رفتن به جایی که یارو گفت
رسیدی به خابگاهت رفتی تو و داشتی همجا رو نگاه میکردی که ببینی هم اتاقی داری یا نه، دیدی توی خابگاهت دو تا تخت هس و از سمت راستت داره صدای لباس عوض کردن یکی میاد، رفتی سمت جایی که صدا رو مشنیدی، و گونه هات شروع شد به قرمز شدن چون اون شونگمین بود که لباسشو عوض میکرد اما با بدن لخت داشت لباس انتخاب میکرد(نترسید، شلوار داشت...)
+مجبوری اینقدر طولش بدییییییی! یدونه لباسه هاااا!
نگاهت کرد و چون اون هم لخت بود خندید
-خب میخام برم مهمونی پیش دوستام(منظورش همون چان و جونگین ایناس)
+انقدر باید طول بدی!
-اره، چون مهمه...
خاستی یدونه مشت بهش بزنی اما خودتو کنترل کردی..
+اه...
نگاهش کردی
+بدنت همیچینم خوب نیست...
-به تو چه بدن من چجوریه! الان چرا توی این خابگاهی؟
+چون این خابگاه برای منه!
-واییی.... هم اتاقیه رومخ... حالا بگذریم... اسمت چیه؟
+ا/ت.... و شما؟
-سونگمین... یا مینی... برام مهم نیست...
رفتی دم تخت خودت... و روش دراز کشیدی..
+اخ.. چقدر خستم.... سونگمین!!
-هااا؟!
+یدونه اب برای من بیار!
اومد و از روی تخت به صورت براید استایل بغلت کرد و سمت اشپزخونه بردتت
-بفرمایید! خودت پر کن خودت بخور!
+وات ده...
اون روز که گذشت، صبح بود و تو از خاب بیدار شدی خاستی بری یکم قدم بزنی، وقتی در رو باز کردی یهو افتادی رو سونگمین
-چقدر سنگینی! پاشووووو!!!!
سریع بلند شدی...
+تو اصلا اینجا چیکار میکنی؟!!!
-رفته بودم یکم پیتزا بخرم... به تو چه؟! تو چرا بلند شدی؟
+میخاستم برم یکم قدم بزنم...
-میخای باهات بیام؟
+چرا؟
-تو این محله ادمای بیشور زیاد هست... حداقل میتونم ازت محافظت کنم... چون تو بمیری دانشگاه میندازه رو گردن منه بدبخت...
+اها... اکی... من برم لباسم رو عوض کنم
-اکی..
رفت روی مبل نشست و داشت به تو فکر میکرد و چون ایشون منحرف تشریف دارن بله فکر های...... میکند
لباسات رو پوشیدی و برگشتی پیشش
+بفرما؟! خوشگله؟
-اره... عالیه... زودباش بریم...
+بریممم
شما دوتا از خابگاه و از دانشگاه رفتید بیرون برای یکم قدم زدن، که تو یه پارک بزرگ رو دیدی
به پارکه اشاره کردی
+بریم اونجا..؟
ادامه برای پارت بعدییییی
روزی بود که به دانشگاه جدیدت رفته بودی و یه عالمه دانش اموز اونجا بود که میخاستی باهاشون دوست بشی... رفتی از یکی بپرسی که خابگاهت کجاست
به یکی رسیدی
+سلام ببخشید... میدونید خابگاه 25 کجاست؟
÷ام... فکر کنم... اون جلو هاس مستقیم بری میرسی
+ممنونم...
شروع کردی راه رفتن به جایی که یارو گفت
رسیدی به خابگاهت رفتی تو و داشتی همجا رو نگاه میکردی که ببینی هم اتاقی داری یا نه، دیدی توی خابگاهت دو تا تخت هس و از سمت راستت داره صدای لباس عوض کردن یکی میاد، رفتی سمت جایی که صدا رو مشنیدی، و گونه هات شروع شد به قرمز شدن چون اون شونگمین بود که لباسشو عوض میکرد اما با بدن لخت داشت لباس انتخاب میکرد(نترسید، شلوار داشت...)
+مجبوری اینقدر طولش بدییییییی! یدونه لباسه هاااا!
نگاهت کرد و چون اون هم لخت بود خندید
-خب میخام برم مهمونی پیش دوستام(منظورش همون چان و جونگین ایناس)
+انقدر باید طول بدی!
-اره، چون مهمه...
خاستی یدونه مشت بهش بزنی اما خودتو کنترل کردی..
+اه...
نگاهش کردی
+بدنت همیچینم خوب نیست...
-به تو چه بدن من چجوریه! الان چرا توی این خابگاهی؟
+چون این خابگاه برای منه!
-واییی.... هم اتاقیه رومخ... حالا بگذریم... اسمت چیه؟
+ا/ت.... و شما؟
-سونگمین... یا مینی... برام مهم نیست...
رفتی دم تخت خودت... و روش دراز کشیدی..
+اخ.. چقدر خستم.... سونگمین!!
-هااا؟!
+یدونه اب برای من بیار!
اومد و از روی تخت به صورت براید استایل بغلت کرد و سمت اشپزخونه بردتت
-بفرمایید! خودت پر کن خودت بخور!
+وات ده...
اون روز که گذشت، صبح بود و تو از خاب بیدار شدی خاستی بری یکم قدم بزنی، وقتی در رو باز کردی یهو افتادی رو سونگمین
-چقدر سنگینی! پاشووووو!!!!
سریع بلند شدی...
+تو اصلا اینجا چیکار میکنی؟!!!
-رفته بودم یکم پیتزا بخرم... به تو چه؟! تو چرا بلند شدی؟
+میخاستم برم یکم قدم بزنم...
-میخای باهات بیام؟
+چرا؟
-تو این محله ادمای بیشور زیاد هست... حداقل میتونم ازت محافظت کنم... چون تو بمیری دانشگاه میندازه رو گردن منه بدبخت...
+اها... اکی... من برم لباسم رو عوض کنم
-اکی..
رفت روی مبل نشست و داشت به تو فکر میکرد و چون ایشون منحرف تشریف دارن بله فکر های...... میکند
لباسات رو پوشیدی و برگشتی پیشش
+بفرما؟! خوشگله؟
-اره... عالیه... زودباش بریم...
+بریممم
شما دوتا از خابگاه و از دانشگاه رفتید بیرون برای یکم قدم زدن، که تو یه پارک بزرگ رو دیدی
به پارکه اشاره کردی
+بریم اونجا..؟
ادامه برای پارت بعدییییی
۷.۴k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.