وقتی تو کافه کار میکنن و با نگاه اول عاشقت میشن(علامت ا/ت
وقتی تو کافه کار میکنن و با نگاه اول عاشقت میشن(علامت ا/ت+ علامت اعضا-) #
(چان)
چان صاحب کافه و کارکن اینجا هم بود
+اقا میشه یه ایس کافی برای من و دوستام درست کنین؟
وقتی صدای زیبات رو شنید نگاهت کرد و همون دقیقه عشق واقعی رو تجربه کرد و اون کافی که داشت درست میکرد از دستش افتاد
+اقا..! کافیه افتاد...!
به خودش برگشت
-شما نگران این نباشید، یکی دیگه درست میکنم
(لینو)
لینو گارسون بود وقتی اومد که سفارشتون رو بگیره که وقتی صورتت رو دید فقط داشت بهت نگاه میکرد و انگار مست چشات شده بود
+اقا! اقا...؟
به خودش برگشت
-ام... ببخشید... سفارشتون؟
+سه تا ایس کافی...
(چانگبین)
وقتی تورو دید همون موقع عاشقت شد پس رفت گل و انگشتر برداشت و خاست ازت خاستگاری کنه، اومد جلوت و برات زانو زد
-با من ازدواج کن! لطفا! قول میدم خوشبختت کنم! هرچی بخای برات میخرم! هیچ وقت نمیزارم ناراحت باشی!!!
+ها...؟
چان: وای این اسکل ابرومون رو برد... خدایاا!!!
(هیونجین)
هیون هم گارسون بود، میخاست مخت رو بزنه، اومد جلوت
-ببخشید خانوم...
+بله؟..
پوزحنده خفنی زد
-ایا تو گوگل هستی؟
+نه؟
-اما تو تنها چیزی بودی که سرچش کردم...
صورتش رو بهت نزدیک کرد
+تموم شد...؟ خیلی تاثیر گذار بود....
(هان)
رفت پیش لینو و کنارش نشست
لینو: چرا گونه هات انقدر قرمزه؟
به سمت تو اشاره کرد
لینو: خوشگله دختره؟
سرش رو بالا پایین کرد(معنی اره)
-میشه سنجابم بشه؟
نگاهت کرد
چان: خیر! برو کافیت رو درست کن
(فلیکس)
یه نقشه ای داشت اومد پیشت
-خانوم....
+بله...
خوشحال شد
-هورااااا
+چیشده؟
-گفتی بله دیگه میخاستم ازت بپرسم که دوستدخترم بشی!
+هااا؟!
(سونگمین)
اومدی پول کافیت رو حساب کنی
مینی بهت نگاه کرد و خاست ازت شمارت رو بگیره
-ام،خانوم.... میشه شمارتون رو داشته باشم؟
+اره.. فقط وایسا من پولم رو دربیارم
-شمارتو خدایی میدی؟!
+اره دیگههه...
چان و لینو و هان: خدایی شمارشو داد!
(جونگین)
جونی چون یکوچو بچه بود نمیدونست برای این که بدستت بیاره چیکار ولی سعیش رو کرد
-خانوم، میشه یه دقیقه بیاید اینجا پیشم؟
رفتی پیشش
+بله؟
نشست زیر میز و تورو روی خودش انداخت و شروع کرد به بوسیدنت و عمیق کردنش
که تو هم همون موقع عاشقش شدی
The end
پایان
(چان)
چان صاحب کافه و کارکن اینجا هم بود
+اقا میشه یه ایس کافی برای من و دوستام درست کنین؟
وقتی صدای زیبات رو شنید نگاهت کرد و همون دقیقه عشق واقعی رو تجربه کرد و اون کافی که داشت درست میکرد از دستش افتاد
+اقا..! کافیه افتاد...!
به خودش برگشت
-شما نگران این نباشید، یکی دیگه درست میکنم
(لینو)
لینو گارسون بود وقتی اومد که سفارشتون رو بگیره که وقتی صورتت رو دید فقط داشت بهت نگاه میکرد و انگار مست چشات شده بود
+اقا! اقا...؟
به خودش برگشت
-ام... ببخشید... سفارشتون؟
+سه تا ایس کافی...
(چانگبین)
وقتی تورو دید همون موقع عاشقت شد پس رفت گل و انگشتر برداشت و خاست ازت خاستگاری کنه، اومد جلوت و برات زانو زد
-با من ازدواج کن! لطفا! قول میدم خوشبختت کنم! هرچی بخای برات میخرم! هیچ وقت نمیزارم ناراحت باشی!!!
+ها...؟
چان: وای این اسکل ابرومون رو برد... خدایاا!!!
(هیونجین)
هیون هم گارسون بود، میخاست مخت رو بزنه، اومد جلوت
-ببخشید خانوم...
+بله؟..
پوزحنده خفنی زد
-ایا تو گوگل هستی؟
+نه؟
-اما تو تنها چیزی بودی که سرچش کردم...
صورتش رو بهت نزدیک کرد
+تموم شد...؟ خیلی تاثیر گذار بود....
(هان)
رفت پیش لینو و کنارش نشست
لینو: چرا گونه هات انقدر قرمزه؟
به سمت تو اشاره کرد
لینو: خوشگله دختره؟
سرش رو بالا پایین کرد(معنی اره)
-میشه سنجابم بشه؟
نگاهت کرد
چان: خیر! برو کافیت رو درست کن
(فلیکس)
یه نقشه ای داشت اومد پیشت
-خانوم....
+بله...
خوشحال شد
-هورااااا
+چیشده؟
-گفتی بله دیگه میخاستم ازت بپرسم که دوستدخترم بشی!
+هااا؟!
(سونگمین)
اومدی پول کافیت رو حساب کنی
مینی بهت نگاه کرد و خاست ازت شمارت رو بگیره
-ام،خانوم.... میشه شمارتون رو داشته باشم؟
+اره.. فقط وایسا من پولم رو دربیارم
-شمارتو خدایی میدی؟!
+اره دیگههه...
چان و لینو و هان: خدایی شمارشو داد!
(جونگین)
جونی چون یکوچو بچه بود نمیدونست برای این که بدستت بیاره چیکار ولی سعیش رو کرد
-خانوم، میشه یه دقیقه بیاید اینجا پیشم؟
رفتی پیشش
+بله؟
نشست زیر میز و تورو روی خودش انداخت و شروع کرد به بوسیدنت و عمیق کردنش
که تو هم همون موقع عاشقش شدی
The end
پایان
۱۰.۵k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.