PT 21
PT 21
دکتر:آقا باید خانوم رو معاینه کنیم و انتقالشون بدیم به اتاق دیگه کوک:باشه ا.ت:حتما باید بیرون باشه دکتر:بله کوک رفت بیرون و ا.ته هم باهاش بای بای کرد کوک هم آروم بای بای کرد که صدایی اونو جدی کرد تهیونگ:آووو میبینم که جئون جونگ کوک داره بای بای میکنه با عشقش کوک صداشو صاف کرد کوک:میخوای نکنم تقریبا داشتم از دستش میدادم تهیونگ:میدونم داداش مینسو:جیغ ا.ته بهوش اومده؟ کوک:آره
ویو ا.ته
بعد اینکه دکتر معاینم کرد رویه یه تخت دیگه خوابوندنم و بردنم بیرون و تویه اتاقه دیگه گذاشتنم کوک و مینسو اومدن تو مینسو:ا.ته دختر هممونو ترسوندی ا.ت:معذرت میخوام کوک:مینسو میشه تنهامون بزاری بازم میبینیش مینسو:از کجا معلوم دوباره بهش آسیب نمیزنی ناراحتی رو تو چشاش دیدم ا.ته:مینسو برو مینسو:اما ا.ت:خودت خوب میدونی برو رفت بیرون دستمو آوردم بالا کوک هم به سمتم اومد و خندید بعدم بغلش کردم اونم منو بغل کرد و موهامو نوازش کرد میدونستم ناراحته کوک:متاسفم منو ببخش ا.ت:هیشش اینجوری نگو من اصلا ازت دلخور نیستم از حرفا مینسو ناراحت نشو خودم باهاش حرف میزنم کوک:ولی چطوری میتونی منو ببخشی وقتی دستام به خونت آلودس از تو بغلم آوردمش بیرون و دستاشو گرفتم ا.ت:داری از دستایی حرف میزنی که همیشه بهم امنیت داده درست مثل الان عشقم بعد این همه سال همو دیدیم میخوای ناراحت باشیم؟بهتر نیست از الان به بعد کنار هم باشیم؟ دستامو رو صورتش کشیدم دستمو گرفت و بوسید اومد جلو لبامو رو لباش گذاشتم کوک:نشد بهت بگم که چقدر عاشقتم حالا میگم با تمام وجودم عاشقتم و میخوامت کمرمو گرفت و مک های آروم و با فاصله ای میزد رو لبام ا.ت:منم عاشقتم خودم دست به کار شدم محکم لباشو بوسیدم دستشو رو موهامو فکم کشید منم انگوشتامو داخل موهاش بردم و گردنش و کمرشو نوازش میکردم بعد چند دقیقه از هم جدا شدیم تختمو کمی آورد بالا و سرمو گذاشت روش کوک:به خودت زیاد فشار نیار ا.ت:میشه به دکتر بگی کی مرخص میشم
دکتر:آقا باید خانوم رو معاینه کنیم و انتقالشون بدیم به اتاق دیگه کوک:باشه ا.ت:حتما باید بیرون باشه دکتر:بله کوک رفت بیرون و ا.ته هم باهاش بای بای کرد کوک هم آروم بای بای کرد که صدایی اونو جدی کرد تهیونگ:آووو میبینم که جئون جونگ کوک داره بای بای میکنه با عشقش کوک صداشو صاف کرد کوک:میخوای نکنم تقریبا داشتم از دستش میدادم تهیونگ:میدونم داداش مینسو:جیغ ا.ته بهوش اومده؟ کوک:آره
ویو ا.ته
بعد اینکه دکتر معاینم کرد رویه یه تخت دیگه خوابوندنم و بردنم بیرون و تویه اتاقه دیگه گذاشتنم کوک و مینسو اومدن تو مینسو:ا.ته دختر هممونو ترسوندی ا.ت:معذرت میخوام کوک:مینسو میشه تنهامون بزاری بازم میبینیش مینسو:از کجا معلوم دوباره بهش آسیب نمیزنی ناراحتی رو تو چشاش دیدم ا.ته:مینسو برو مینسو:اما ا.ت:خودت خوب میدونی برو رفت بیرون دستمو آوردم بالا کوک هم به سمتم اومد و خندید بعدم بغلش کردم اونم منو بغل کرد و موهامو نوازش کرد میدونستم ناراحته کوک:متاسفم منو ببخش ا.ت:هیشش اینجوری نگو من اصلا ازت دلخور نیستم از حرفا مینسو ناراحت نشو خودم باهاش حرف میزنم کوک:ولی چطوری میتونی منو ببخشی وقتی دستام به خونت آلودس از تو بغلم آوردمش بیرون و دستاشو گرفتم ا.ت:داری از دستایی حرف میزنی که همیشه بهم امنیت داده درست مثل الان عشقم بعد این همه سال همو دیدیم میخوای ناراحت باشیم؟بهتر نیست از الان به بعد کنار هم باشیم؟ دستامو رو صورتش کشیدم دستمو گرفت و بوسید اومد جلو لبامو رو لباش گذاشتم کوک:نشد بهت بگم که چقدر عاشقتم حالا میگم با تمام وجودم عاشقتم و میخوامت کمرمو گرفت و مک های آروم و با فاصله ای میزد رو لبام ا.ت:منم عاشقتم خودم دست به کار شدم محکم لباشو بوسیدم دستشو رو موهامو فکم کشید منم انگوشتامو داخل موهاش بردم و گردنش و کمرشو نوازش میکردم بعد چند دقیقه از هم جدا شدیم تختمو کمی آورد بالا و سرمو گذاشت روش کوک:به خودت زیاد فشار نیار ا.ت:میشه به دکتر بگی کی مرخص میشم
۷.۳k
۱۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.