ویو ات
ویو ات
رفتیم داخل نشستیم
جویی با اخم نشسته بود
جیمین: کوک ی یادی از ما بکن
کوک: منکه هر روز میبینمت
جیمین: برا کار .. یبارم حالمو نپرسیدی
ات: جیمین با جویی اومدی؟
جیمین : ن ت خیابون داش میمود گفتم منم که میخوام بیام اینجا برسونمش
ات: اها ... جویی حالت..
جویی: جویی و کوفت
ات: چته
جویی: ۵ ماهه ازت خبری نیس اصلا یادت هس رفیقیم وجودد داره
ات: من .. خب
حویی: ساکتت شوو
ات: ببخشید
حویی: ی زنگم نزدییی
ات:..
کوک: من احازه ندادم
حویی : اون وقت چرا
کوک: اون برومه حتی میتونم زندانیش کنم پس ب تو ربطی نداره
جویی : خب اگه اینطوری ی این بارو میبخشمت
ات: مرسی
بد نیم ساعت غذا رو اوردن هر چند برا ۴ نفر کم بود ولی باز خوردیم ساعت ۲ بود که جیمینو جویی رفتن
ات: خب من میرم بخوابم
کوک: منم اومدم
رفتیم بد از مسواک زدنو اینا
رفتیم داخل نشستیم
جویی با اخم نشسته بود
جیمین: کوک ی یادی از ما بکن
کوک: منکه هر روز میبینمت
جیمین: برا کار .. یبارم حالمو نپرسیدی
ات: جیمین با جویی اومدی؟
جیمین : ن ت خیابون داش میمود گفتم منم که میخوام بیام اینجا برسونمش
ات: اها ... جویی حالت..
جویی: جویی و کوفت
ات: چته
جویی: ۵ ماهه ازت خبری نیس اصلا یادت هس رفیقیم وجودد داره
ات: من .. خب
حویی: ساکتت شوو
ات: ببخشید
حویی: ی زنگم نزدییی
ات:..
کوک: من احازه ندادم
حویی : اون وقت چرا
کوک: اون برومه حتی میتونم زندانیش کنم پس ب تو ربطی نداره
جویی : خب اگه اینطوری ی این بارو میبخشمت
ات: مرسی
بد نیم ساعت غذا رو اوردن هر چند برا ۴ نفر کم بود ولی باز خوردیم ساعت ۲ بود که جیمینو جویی رفتن
ات: خب من میرم بخوابم
کوک: منم اومدم
رفتیم بد از مسواک زدنو اینا
۱۱.۴k
۱۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.