رمان آیدل من
رمان: آیدل من
( درخواستی)
پارت ۱۱
شروع کردم یه تیکشو با آهنگ خوندم که همه تعجب کردن و ایوا اهنگو قطع کرد
ایوا: تو چطوری اهنگمو بلدی ؟
ات: اهنگتوو ؟ عزیزم کپی کردی اهنگو تازه میگی چطوری بلدی ؟
ایوا: چرا چرت و پرت میگی من خودم نوشتمش
ات: ایوا خیلی پررویی من دو ماهه دارم مینویسمش
ایوا: شاهد داری ؟
ات: شاهد براچی
ایوا: که اهنگو تو نوشتی ؟ باید اثبات کنی
ات: من کل اهنگو حفظم هنوز تا تهش نزاشتی میتونم بگم چی میگه
ایوا: این که دلیلی نمیشه من شاهد دارم الان زنگ میزنم بهش
گوشیشو برداشت و به یکی زنگ زد
؟: الو
ایوا: سلام آجی خوبی ؟
؟: سلام میشه زود بگی کار دارم
ایوا: یادته چند وقت پیش گفتم یه آهنگ دارم مینویسم راجب آدماس ؟
؟: آره یادمه
ایوا: باشه خداحافظ
و قطع کرد
ایوا: اینم از شاهد
تهیونگ: ات به نظرم الکی تلاش نکن ایوا نوشتتش دیگه مشخصه
شوگا: آفرین خیلی خوب نوشتیش واقعاً بی نظیر بود
الان درست شنیدم؟شوگا به جای اینکه پشت من در بیاد ایوا رو تشویق کرد ؟
ایوا رفت نشست وسط پسرا و بقیه شروع کردن به تشویق کردن ایوا
رفتم تو اتاقم و درو بستم
تموم زحمت هایی که کشیده بودم به باد رفت
گوشیمو برداشتم و زنگ زدم نیکولای
نیکولای: سلام خوشگل خانم
ات: س..سلام خوبی ؟
نیکولای: خوبم تو خوبی ؟
ات: خوبم چه خبر
نیکولای: مطمعنی خوبی ؟
ات: آره
نیکولای: به من دروغ نگو من از روی صدات هم میفهمم دروغ میگی یا راست
ات: داداش
نیکولای: جانم
ات: اصلا خوب نیستم ای کاش الان پیشم بودی ( بغض)
نیکولای: چیشده مگه ؟
ات: شوگا دیگه مثل قبل نیست باهام ( بغض)
نیکولای: یعنی به خاطر یه پسر اینطوری ناراحتی ؟
ات: فقط اون نیست ....دو ماهه شب و روز نداشتم فقط داشتم رو آهنگم کار میکردم یه آهنگ نوشته بودم
نیکولای: خب
ات: ایوا همگروهیم آهنگمو برداشته خودش خونده پخشش کرده ( گریش گرفت)
نیکولای: خب شکایت کن
ات: اگه بخوامم مطمعن باش کمپانی نمیزاره
نیکولای: حالا چیکار میکنی ؟
ات: نمیدونم..تو میتونی بیای کره؟
نیکولای: ببخشید فداتشم کلی درس و کار ریخته سرم اگه وقتم آزاد بود مطمعن باش کمتر از بیست و چهار ساعت دیگه پیشت بودم
ات : مرسی همین که پشتمی خودش برام یه دنیا ارزش داره ...من برم دیگه خداحافظ
نیکولای: خداحافظ
فردا
از خواب پاشدم
از دیروز تا حالا هیچ کدوم از پسرا نیومدن پیشم حتی شوگا
یعنی حتی یه زره هم براش ارزش ندارم؟
لباسامو عوض کردم گوشی و کیف و ماسکمو برداشتم و رفتم پایین
همه سر میز صبحونه بودن بدون اینکه حتی نگاشون کنم کتمو از جلوی در برداشتم و کفشمو پوشیدم و رفتم
( درخواستی)
پارت ۱۱
شروع کردم یه تیکشو با آهنگ خوندم که همه تعجب کردن و ایوا اهنگو قطع کرد
ایوا: تو چطوری اهنگمو بلدی ؟
ات: اهنگتوو ؟ عزیزم کپی کردی اهنگو تازه میگی چطوری بلدی ؟
ایوا: چرا چرت و پرت میگی من خودم نوشتمش
ات: ایوا خیلی پررویی من دو ماهه دارم مینویسمش
ایوا: شاهد داری ؟
ات: شاهد براچی
ایوا: که اهنگو تو نوشتی ؟ باید اثبات کنی
ات: من کل اهنگو حفظم هنوز تا تهش نزاشتی میتونم بگم چی میگه
ایوا: این که دلیلی نمیشه من شاهد دارم الان زنگ میزنم بهش
گوشیشو برداشت و به یکی زنگ زد
؟: الو
ایوا: سلام آجی خوبی ؟
؟: سلام میشه زود بگی کار دارم
ایوا: یادته چند وقت پیش گفتم یه آهنگ دارم مینویسم راجب آدماس ؟
؟: آره یادمه
ایوا: باشه خداحافظ
و قطع کرد
ایوا: اینم از شاهد
تهیونگ: ات به نظرم الکی تلاش نکن ایوا نوشتتش دیگه مشخصه
شوگا: آفرین خیلی خوب نوشتیش واقعاً بی نظیر بود
الان درست شنیدم؟شوگا به جای اینکه پشت من در بیاد ایوا رو تشویق کرد ؟
ایوا رفت نشست وسط پسرا و بقیه شروع کردن به تشویق کردن ایوا
رفتم تو اتاقم و درو بستم
تموم زحمت هایی که کشیده بودم به باد رفت
گوشیمو برداشتم و زنگ زدم نیکولای
نیکولای: سلام خوشگل خانم
ات: س..سلام خوبی ؟
نیکولای: خوبم تو خوبی ؟
ات: خوبم چه خبر
نیکولای: مطمعنی خوبی ؟
ات: آره
نیکولای: به من دروغ نگو من از روی صدات هم میفهمم دروغ میگی یا راست
ات: داداش
نیکولای: جانم
ات: اصلا خوب نیستم ای کاش الان پیشم بودی ( بغض)
نیکولای: چیشده مگه ؟
ات: شوگا دیگه مثل قبل نیست باهام ( بغض)
نیکولای: یعنی به خاطر یه پسر اینطوری ناراحتی ؟
ات: فقط اون نیست ....دو ماهه شب و روز نداشتم فقط داشتم رو آهنگم کار میکردم یه آهنگ نوشته بودم
نیکولای: خب
ات: ایوا همگروهیم آهنگمو برداشته خودش خونده پخشش کرده ( گریش گرفت)
نیکولای: خب شکایت کن
ات: اگه بخوامم مطمعن باش کمپانی نمیزاره
نیکولای: حالا چیکار میکنی ؟
ات: نمیدونم..تو میتونی بیای کره؟
نیکولای: ببخشید فداتشم کلی درس و کار ریخته سرم اگه وقتم آزاد بود مطمعن باش کمتر از بیست و چهار ساعت دیگه پیشت بودم
ات : مرسی همین که پشتمی خودش برام یه دنیا ارزش داره ...من برم دیگه خداحافظ
نیکولای: خداحافظ
فردا
از خواب پاشدم
از دیروز تا حالا هیچ کدوم از پسرا نیومدن پیشم حتی شوگا
یعنی حتی یه زره هم براش ارزش ندارم؟
لباسامو عوض کردم گوشی و کیف و ماسکمو برداشتم و رفتم پایین
همه سر میز صبحونه بودن بدون اینکه حتی نگاشون کنم کتمو از جلوی در برداشتم و کفشمو پوشیدم و رفتم
- ۱۲.۲k
- ۰۱ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط