فیک: شروعی به نام نفرت و پایانی به نام عشق
فیک: شروعی به نام نفرت و پایانی به نام عشق
part²²
هنوز متوجه حضورش نشده بود بنابراین شانسی برای فرار داشت
آهسته یک قدم پله به پایین برداشت ولی صدای زنگ موبایلش باعث خبر رسانی به جئون شد
سریع و نگران سرشو طرف جئون چرخاند و باهاش چشم تو چشم
با تردید دستش بالا آورد و لرزان تکان داد
" س..لام (صدای لرزان) "a.t
سریع نزدیکش شد و دستش روی شون هاش قرار داد و با لحنی نگران پشت سر هم ازش سوال پرسید
" حالت خوبه؟ چرا جواب تلفونمو نمیدادی؟ مریض شده بودی؟ مشکلی پیش آمده بود؟ کجا رفته بودی؟ "jk
با شنیدن صداش از دهان دختر آرام گرفت
" جونگکوک "a.t
" من حالم خوبه ، نیازی نیست نگران باشی "a.t
دستش از شونه هاش فاصله داد و کنار خود قرار داد
" پس چرا جوابمو نمیدادی؟ "jk
" اعم..در گیر کار بودم نتونستم جواب بدم "a.t
" این همه مدت! "jk
" سرم شلوغ بود "a.t
" آهان ... "jk
لبخند گرمی زد و با لحنی شاداب ادامه داد
" ... پس بیا امشب برای این مدت که سرت شلوغ بوده بریم بیرون "jk
میخواست قبول کنه ولی فکر اینکه با یه مرد متاهل بره بیرون منصرف میکرد
" نمیتونم "a.t
" ها؟ چرا؟ "jk
" نمیتونم چون ... "a.t
دنبال یه دلیل خوب و قانع کننده بود تا به ذهنش خطور کنه
" نمیتونم چون امشب قراره با یکی قرار دارم "a.t
" قرار داری؟ ... "jk
اخم کوچیکی کرد
" کی؟ "jk
" اعم خب راستش... "a.t
" دوستم میخواد منو با یکی آشنا کنه منم نه نگفتم ، امشب با اون قرار دارم "a.t
گره ابروهاش بیشتر توی هم پیچید
" کیه؟ "jk
" نمیدونم باهاش آشنا میشم "a.t
" هع ، با کسی که نمیشناسی میخوای قرار بزاری! "jk
" گفتم که آشنا میشم "a.t
" تو یه لحظه چجوری میخوای بشناسیش! "jk
" یه لحظه نیست بازم هست ، البته اگه ازش خوشم آمد "a.t
" اگه نه چی؟ "jk
" مسپارمش به دوستم اون یه کاری میکنه "a.t
" کجاس؟ "jk
" چی کجاس؟ "a.t
" جای که باهاش قرار داری ، کجاس؟ "jk
" چرا میخوای بدونی؟ "a.t
" همینطوری، میخوام وقتی با اونی پیشت باشم "jk
" نمیشه ، زده به سرت! "a.t
" مگه میخوام پیشت بشینم! از دور نگات میکنم مواظبتم "jk
" نمیخوام ، نیازی ندارم مواظبم باشی "a.t
" ازت نپرسیدم میخوای یا نه ، فقط آدرسو بده "jk
part²²
هنوز متوجه حضورش نشده بود بنابراین شانسی برای فرار داشت
آهسته یک قدم پله به پایین برداشت ولی صدای زنگ موبایلش باعث خبر رسانی به جئون شد
سریع و نگران سرشو طرف جئون چرخاند و باهاش چشم تو چشم
با تردید دستش بالا آورد و لرزان تکان داد
" س..لام (صدای لرزان) "a.t
سریع نزدیکش شد و دستش روی شون هاش قرار داد و با لحنی نگران پشت سر هم ازش سوال پرسید
" حالت خوبه؟ چرا جواب تلفونمو نمیدادی؟ مریض شده بودی؟ مشکلی پیش آمده بود؟ کجا رفته بودی؟ "jk
با شنیدن صداش از دهان دختر آرام گرفت
" جونگکوک "a.t
" من حالم خوبه ، نیازی نیست نگران باشی "a.t
دستش از شونه هاش فاصله داد و کنار خود قرار داد
" پس چرا جوابمو نمیدادی؟ "jk
" اعم..در گیر کار بودم نتونستم جواب بدم "a.t
" این همه مدت! "jk
" سرم شلوغ بود "a.t
" آهان ... "jk
لبخند گرمی زد و با لحنی شاداب ادامه داد
" ... پس بیا امشب برای این مدت که سرت شلوغ بوده بریم بیرون "jk
میخواست قبول کنه ولی فکر اینکه با یه مرد متاهل بره بیرون منصرف میکرد
" نمیتونم "a.t
" ها؟ چرا؟ "jk
" نمیتونم چون ... "a.t
دنبال یه دلیل خوب و قانع کننده بود تا به ذهنش خطور کنه
" نمیتونم چون امشب قراره با یکی قرار دارم "a.t
" قرار داری؟ ... "jk
اخم کوچیکی کرد
" کی؟ "jk
" اعم خب راستش... "a.t
" دوستم میخواد منو با یکی آشنا کنه منم نه نگفتم ، امشب با اون قرار دارم "a.t
گره ابروهاش بیشتر توی هم پیچید
" کیه؟ "jk
" نمیدونم باهاش آشنا میشم "a.t
" هع ، با کسی که نمیشناسی میخوای قرار بزاری! "jk
" گفتم که آشنا میشم "a.t
" تو یه لحظه چجوری میخوای بشناسیش! "jk
" یه لحظه نیست بازم هست ، البته اگه ازش خوشم آمد "a.t
" اگه نه چی؟ "jk
" مسپارمش به دوستم اون یه کاری میکنه "a.t
" کجاس؟ "jk
" چی کجاس؟ "a.t
" جای که باهاش قرار داری ، کجاس؟ "jk
" چرا میخوای بدونی؟ "a.t
" همینطوری، میخوام وقتی با اونی پیشت باشم "jk
" نمیشه ، زده به سرت! "a.t
" مگه میخوام پیشت بشینم! از دور نگات میکنم مواظبتم "jk
" نمیخوام ، نیازی ندارم مواظبم باشی "a.t
" ازت نپرسیدم میخوای یا نه ، فقط آدرسو بده "jk
۹.۱k
۲۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.