love or friend
love or friend
part55
هفته بعد
شب
داخل شرکت بودم تو اتاق تهیونگ خیلی دلم براش تنگ شده بود امروز اولین روزیه که حلقه رو دستم کردم یعنی کسی نفهمیده
که تهیونگ بهم زنگ زد
ا/ت: الو
تهیونگ: الو ا/ت کجایی نمیبینمت؟
ا/ت: من شرکتم
تهیونگ: نیومدی فرودگاه؟
ا/ت: تو که گفتی فردا میای؟
تهیونگ: الان اومدم
ا/ت: صبر کن بیام پیشت
تهیونگ: نه دیگه خودم دارم میام شرکت
ا/ت: باشه
خیلی خوشحال بودم دلم براش تنگ شده بود با سرعت رفتم بیرون یکی خورد بهم افتادم
ا/ت: ببخشید
بلند شدمو رفتم
نیم ساعت بعد
منتظر بودم که تهیونگ اومد همگی جمع شده بودن تهیونگ اومد یه دسته گل رز داد به من
تهیونگ: بفرمایید
ا/ت: مرسی
بعد بغلش کردم
ا/ت: خیلی دلم برات تنگ شده بود
تهیونگ: منم همینطور
از تهیونگ جدا شدم
تهیونگ: چی میخواید مگه نگفتم
ا/ت دوس دخترمه برید دیگه
رفتیم داخل شرکت
تهیونگ: من کاری ندارم میخوای بریم خونه
ا/ت: باشه
رفتیم خونه
تهیونگ: ا/ت
ا/ت: جانم
تهیونگ: شام خوردی؟
ا/ت: اره خوردم اگه نخوردی تا یه چیزی درست کنم؟
تهیونگ: نه منم خوردم
خواستم برم اب بخورم نگاه به دستم کردم حلقمو نبود یعنی کجا رفته شاید دیشب خواب بودم از دستم افتاده ولی من شبا درش میارم فقط یه امروز پوشیدم تو شرکت چقدر حواس پرتم رفتم نگاه روی میزم کردم نبود اتاقمو کامل گشتم نبود یعنی کجا رفته وایی نکنه وقتی که افتادم از دستم افتاده فردا میرم شرکت نگاه میکنم
تهیونگ: ا/ت
ا/ت: بله
دستمو پشت گرفتم
ا/ت: چیزی شده؟
تهیونگ: این مسواک اضافه ماله کیه؟
ا/ت: چی؟
#فیک
#سناریو
part55
هفته بعد
شب
داخل شرکت بودم تو اتاق تهیونگ خیلی دلم براش تنگ شده بود امروز اولین روزیه که حلقه رو دستم کردم یعنی کسی نفهمیده
که تهیونگ بهم زنگ زد
ا/ت: الو
تهیونگ: الو ا/ت کجایی نمیبینمت؟
ا/ت: من شرکتم
تهیونگ: نیومدی فرودگاه؟
ا/ت: تو که گفتی فردا میای؟
تهیونگ: الان اومدم
ا/ت: صبر کن بیام پیشت
تهیونگ: نه دیگه خودم دارم میام شرکت
ا/ت: باشه
خیلی خوشحال بودم دلم براش تنگ شده بود با سرعت رفتم بیرون یکی خورد بهم افتادم
ا/ت: ببخشید
بلند شدمو رفتم
نیم ساعت بعد
منتظر بودم که تهیونگ اومد همگی جمع شده بودن تهیونگ اومد یه دسته گل رز داد به من
تهیونگ: بفرمایید
ا/ت: مرسی
بعد بغلش کردم
ا/ت: خیلی دلم برات تنگ شده بود
تهیونگ: منم همینطور
از تهیونگ جدا شدم
تهیونگ: چی میخواید مگه نگفتم
ا/ت دوس دخترمه برید دیگه
رفتیم داخل شرکت
تهیونگ: من کاری ندارم میخوای بریم خونه
ا/ت: باشه
رفتیم خونه
تهیونگ: ا/ت
ا/ت: جانم
تهیونگ: شام خوردی؟
ا/ت: اره خوردم اگه نخوردی تا یه چیزی درست کنم؟
تهیونگ: نه منم خوردم
خواستم برم اب بخورم نگاه به دستم کردم حلقمو نبود یعنی کجا رفته شاید دیشب خواب بودم از دستم افتاده ولی من شبا درش میارم فقط یه امروز پوشیدم تو شرکت چقدر حواس پرتم رفتم نگاه روی میزم کردم نبود اتاقمو کامل گشتم نبود یعنی کجا رفته وایی نکنه وقتی که افتادم از دستم افتاده فردا میرم شرکت نگاه میکنم
تهیونگ: ا/ت
ا/ت: بله
دستمو پشت گرفتم
ا/ت: چیزی شده؟
تهیونگ: این مسواک اضافه ماله کیه؟
ا/ت: چی؟
#فیک
#سناریو
۴۷.۱k
۰۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.