سلوم ببخشید بچه ها کار داشتم امشب 3تا پارت رمان میزارم نظ
سلوم ببخشید بچه ها کار داشتم امشب 3تا پارت رمان میزارم نظرم بدین لدفاااااシ
✵ستارگان عاشق✵
پارت ➏➌
❅هیومین❅
_اوخی چقد عاشقانه.مگه نه سهون؟&آه من هنوز هنگم چرا انقد یهویی شد؟_عشقه دیگه&نکنه چانی تو جنگل یه کاری کرده مجبور شده که_عههه منحرف&آخه بعدش سویونگ مریض شد_خوب به خاطر سردی هوا بود.&ولی این خعلی خعلی مشکوکه اگه چانی کاری کرده باشه اکسو_نمیدونستم انقد منحرفی من شوهر منحرف نموخام.&خیله خوب غلط کردم یــهــت._نوچ برو منحرف&هیومین.نگاش کردم پوکرفیس نگام میکرد._دلم اصلا نسوخت.&اصلا بیا بریم برقصیم._نمیخوام&ناز نکن دیگه.دستمو کشید و برد وسط پیست.دستشو دور کمرم حلقه کرد._باشه آشتی میکنم&آفرین.دستمو دور گردنش حلقه کردم.شروع کردیم به رقصیدن.فقط به چشماش نگاه میکردم دور و اطرافم برام مهم نبود._توهم رقصت خوبه ها&پس چی من یکی از بهترین رقاصای اکسوعم.خندیدم_از خود راضی.&میدونی امشب چقد خوشحالم._چرا؟&همیشه دوست داشتم خوشحال ببینمت مثل امشب_منم از اینکه کنارتم خوشحالم&ای شیطون_چیه؟&آخ_وایی ببخشید&حالا چرا پامو لگد میکنی؟_هیجان زده شدم.یهو یکی مارو جدا کرد.شی وون بود با تعجب بهش نگاه کردم سهونم مثل من کپ کرده بود.$ببخشید مزاحمتون شدم.دور سرش باند پیچی شده بود._تو..تو$هیومین قصد کشتن منو داشتی؟اومد نزدیکمو مچ دستمو محکم گرفت احساس کردم الانه که استخونم بشکنه.&ولش کن لعنتی$تو به نامزد بقیه چیکار داری؟ها؟خجالت نمیکشی اسمتو گذاشتی مرد؟_شی وون دستم...&اگه تو وارد زندگی ما نمیشدی الان ما داشتیم راحت زندگی میکردیم_دستم...
سعی میکردم دستمو بکشم بیرون.شی وون یقه سهونو گرفت:تا فعلا من نامزدشم همسر آیندشم تو چیش میشی؟سهون هلش داد دستم آزاد شد.همه وایستاده بودنو مارو نگاه میکردن._بس کنین لطفا.سرمو انداختم پائین و از اونجا اومدم بیرون///
✿سویونگ✿
چانیول دستمو گرفته بود،باهم اومدیم بیرون.تو دلم هزاران لعنت فرستادم،آخ که این پسرا چقد موذین.چقدر خوب نقش بازی کرد._کجا میریم؟&الان درحال ترک صحنه جرمیم.دستمو از دستش کشیدم بیرون.برگشتو با تعجب بهم نگاه کرد.گلو گذاشتم تو جیبش._نقشتو خوب بازی کردی ممنون&قابلی نداشت_الان که دارم فکر میکنم بهتر بود اون پستو میفرستادی چون هیچ فرقی نمیکرد&اگه اون پستو میفرستادم اس ام کله ی دوتامونو میکند.تو اون پست من گفتم خانواده هامونم خبر دارن و ما از خعلی قبل باهم دوست بودیم_هاییش واقعا که تو وحشتناکی.رومو برگردوندم و رفتم سمت خوابگاه.یونا یهو جلوم سبز شد.$وایسا بینم_یااا ترسیدم$مهم ترین اتفاق زندگیت این بود؟_یونااا بدبخت شدم$این مجازاتش بود؟_نه قرار بود من ردش کنم$خوب پس چیشد چرا قبولش کردی؟_تهدیدم کرد$هوا سرده بیا تو اتاق بهم بگو چیشده///
✾هیومین✾
خیلی عصبانی بودم جیون میگفت فلج میشه یا بهوش نمیاد آخه چطور بعد دوروز سر و کله ش پیدا شده دیگه خیلی تحمل این زندگی برام سخته.آروم راه افتادم سمت خوابگاه،یهو یکی از پشت دستمو گرفتو کشید.محکم خوردم به دیوار.از شدت درد آه م دراومد.چشامو باز کردم شی وون با عصبانیت بهم نگاه میکرد_تو از من چی میخوای؟&تو خجالت نمیکشی؟_نه برای چی؟&من نامزدتم تو اونوقت با این و اون لاس میزنی_آره به تو هیچ ربطی نداره من بهت علاقه ای نداشتم و ندارم و نخواهم داشت،با هر کیم دلم خواست میگردم.یه طرف صورتم سوخت.دستمو گذاشتم رو صورتم اشکام ناخودآگاه اومدن پائین و رو صورتم غلت خوردن.&خیلی پررویی.چونمو محکم گرفتو فشار داد خیلی دردم اومد ولی نمیخواستم ضعفمو ببینه.&من میخواستم از راه محبتو عشق وارد زندگیت بشم ولی تو گند زدی کوچولو.من از اون مردایی نیسم که آزاد بزارتت هرکاری دلت خواس بکنی.بعد از ازدواج تو شغلتو میزاری کنار.من خوشم نمیاد با بقیه مردا بگردی.سهونم فراموش میکنی،دیگه رفتار من مثل قبل نیس.چونمو ول کرد_خیلی عوضی ای ازت بدم میاد.آشغال،من عمرا از کارم دست بکشم.دوباره دستشو اورد بالا تا بزنه یه نفر از پشت دستشو گرفتو پیچوند.کریس بود$دستتو روی زن بلند میکنی.این مرد بودنه اول برو اخلاق خودتو درست کن.&تو دیگه کی هستی$عزرائیل&آخ دستم ولم کن.دستشو ول کرد و هلش داد.بهم اشاره کرد که برم///
۞سوهو۞
بکی:خوب سرتو بیار بالا به جان خودم دیگه خجالت بسه.کای خندید:خوب این اولین بوسشه.چن:شاید به خاطر این دختراس که سرشو نمیاره بالا._این دیگه چه مجازاتی بود؟لی:من یکی که حال کردم.کای:مگه تو بیدار بودی؟همشون خندیدن._تو چرا نمیری پیش جیون؟کای:اه یه لحظه بشینم پیشتون همینه.اصلا خودت پاشو برو_شیومین یه چیز خنک نداری.#چرا دارم_خعلی گرممه بهم بده#برو باوا خودم لازم دارم_هیونگگگگ#من اینارو به عزرائیل نمیدم به تو بدم؟پاشو برو از اونجا یه نوشیدنی بردار.چن:به من چی؟ شیومین:به تو میدم _آخه تبعیض تا چه حد؟اه اصلا من میرم.بلند شدم رفتم سمت اون مر
✵ستارگان عاشق✵
پارت ➏➌
❅هیومین❅
_اوخی چقد عاشقانه.مگه نه سهون؟&آه من هنوز هنگم چرا انقد یهویی شد؟_عشقه دیگه&نکنه چانی تو جنگل یه کاری کرده مجبور شده که_عههه منحرف&آخه بعدش سویونگ مریض شد_خوب به خاطر سردی هوا بود.&ولی این خعلی خعلی مشکوکه اگه چانی کاری کرده باشه اکسو_نمیدونستم انقد منحرفی من شوهر منحرف نموخام.&خیله خوب غلط کردم یــهــت._نوچ برو منحرف&هیومین.نگاش کردم پوکرفیس نگام میکرد._دلم اصلا نسوخت.&اصلا بیا بریم برقصیم._نمیخوام&ناز نکن دیگه.دستمو کشید و برد وسط پیست.دستشو دور کمرم حلقه کرد._باشه آشتی میکنم&آفرین.دستمو دور گردنش حلقه کردم.شروع کردیم به رقصیدن.فقط به چشماش نگاه میکردم دور و اطرافم برام مهم نبود._توهم رقصت خوبه ها&پس چی من یکی از بهترین رقاصای اکسوعم.خندیدم_از خود راضی.&میدونی امشب چقد خوشحالم._چرا؟&همیشه دوست داشتم خوشحال ببینمت مثل امشب_منم از اینکه کنارتم خوشحالم&ای شیطون_چیه؟&آخ_وایی ببخشید&حالا چرا پامو لگد میکنی؟_هیجان زده شدم.یهو یکی مارو جدا کرد.شی وون بود با تعجب بهش نگاه کردم سهونم مثل من کپ کرده بود.$ببخشید مزاحمتون شدم.دور سرش باند پیچی شده بود._تو..تو$هیومین قصد کشتن منو داشتی؟اومد نزدیکمو مچ دستمو محکم گرفت احساس کردم الانه که استخونم بشکنه.&ولش کن لعنتی$تو به نامزد بقیه چیکار داری؟ها؟خجالت نمیکشی اسمتو گذاشتی مرد؟_شی وون دستم...&اگه تو وارد زندگی ما نمیشدی الان ما داشتیم راحت زندگی میکردیم_دستم...
سعی میکردم دستمو بکشم بیرون.شی وون یقه سهونو گرفت:تا فعلا من نامزدشم همسر آیندشم تو چیش میشی؟سهون هلش داد دستم آزاد شد.همه وایستاده بودنو مارو نگاه میکردن._بس کنین لطفا.سرمو انداختم پائین و از اونجا اومدم بیرون///
✿سویونگ✿
چانیول دستمو گرفته بود،باهم اومدیم بیرون.تو دلم هزاران لعنت فرستادم،آخ که این پسرا چقد موذین.چقدر خوب نقش بازی کرد._کجا میریم؟&الان درحال ترک صحنه جرمیم.دستمو از دستش کشیدم بیرون.برگشتو با تعجب بهم نگاه کرد.گلو گذاشتم تو جیبش._نقشتو خوب بازی کردی ممنون&قابلی نداشت_الان که دارم فکر میکنم بهتر بود اون پستو میفرستادی چون هیچ فرقی نمیکرد&اگه اون پستو میفرستادم اس ام کله ی دوتامونو میکند.تو اون پست من گفتم خانواده هامونم خبر دارن و ما از خعلی قبل باهم دوست بودیم_هاییش واقعا که تو وحشتناکی.رومو برگردوندم و رفتم سمت خوابگاه.یونا یهو جلوم سبز شد.$وایسا بینم_یااا ترسیدم$مهم ترین اتفاق زندگیت این بود؟_یونااا بدبخت شدم$این مجازاتش بود؟_نه قرار بود من ردش کنم$خوب پس چیشد چرا قبولش کردی؟_تهدیدم کرد$هوا سرده بیا تو اتاق بهم بگو چیشده///
✾هیومین✾
خیلی عصبانی بودم جیون میگفت فلج میشه یا بهوش نمیاد آخه چطور بعد دوروز سر و کله ش پیدا شده دیگه خیلی تحمل این زندگی برام سخته.آروم راه افتادم سمت خوابگاه،یهو یکی از پشت دستمو گرفتو کشید.محکم خوردم به دیوار.از شدت درد آه م دراومد.چشامو باز کردم شی وون با عصبانیت بهم نگاه میکرد_تو از من چی میخوای؟&تو خجالت نمیکشی؟_نه برای چی؟&من نامزدتم تو اونوقت با این و اون لاس میزنی_آره به تو هیچ ربطی نداره من بهت علاقه ای نداشتم و ندارم و نخواهم داشت،با هر کیم دلم خواست میگردم.یه طرف صورتم سوخت.دستمو گذاشتم رو صورتم اشکام ناخودآگاه اومدن پائین و رو صورتم غلت خوردن.&خیلی پررویی.چونمو محکم گرفتو فشار داد خیلی دردم اومد ولی نمیخواستم ضعفمو ببینه.&من میخواستم از راه محبتو عشق وارد زندگیت بشم ولی تو گند زدی کوچولو.من از اون مردایی نیسم که آزاد بزارتت هرکاری دلت خواس بکنی.بعد از ازدواج تو شغلتو میزاری کنار.من خوشم نمیاد با بقیه مردا بگردی.سهونم فراموش میکنی،دیگه رفتار من مثل قبل نیس.چونمو ول کرد_خیلی عوضی ای ازت بدم میاد.آشغال،من عمرا از کارم دست بکشم.دوباره دستشو اورد بالا تا بزنه یه نفر از پشت دستشو گرفتو پیچوند.کریس بود$دستتو روی زن بلند میکنی.این مرد بودنه اول برو اخلاق خودتو درست کن.&تو دیگه کی هستی$عزرائیل&آخ دستم ولم کن.دستشو ول کرد و هلش داد.بهم اشاره کرد که برم///
۞سوهو۞
بکی:خوب سرتو بیار بالا به جان خودم دیگه خجالت بسه.کای خندید:خوب این اولین بوسشه.چن:شاید به خاطر این دختراس که سرشو نمیاره بالا._این دیگه چه مجازاتی بود؟لی:من یکی که حال کردم.کای:مگه تو بیدار بودی؟همشون خندیدن._تو چرا نمیری پیش جیون؟کای:اه یه لحظه بشینم پیشتون همینه.اصلا خودت پاشو برو_شیومین یه چیز خنک نداری.#چرا دارم_خعلی گرممه بهم بده#برو باوا خودم لازم دارم_هیونگگگگ#من اینارو به عزرائیل نمیدم به تو بدم؟پاشو برو از اونجا یه نوشیدنی بردار.چن:به من چی؟ شیومین:به تو میدم _آخه تبعیض تا چه حد؟اه اصلا من میرم.بلند شدم رفتم سمت اون مر
۱۶.۰k
۲۵ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.