به بادیگارد ها گفتم بیاریدش

به بادیگارد ها گفتم بیاریدش
ویو ات
دو تا مرد اومدن کنارم دستم رو گرفتن و بلندم کردن و به سمت در بردن داد میزدم و میگفتم
+نه.....نه مامان نزار منو ببرن.....منو ول کنیدددد
جیمین نشسته بود توی ون بادیگارد در رو باز کرد و منو انداخت توی ون کنار جیمین
بهش گفتم
+آقا ...تروخدا منو ولم کنید ... بزارید من برم (با داد و گریه )
جیمین گفت
_ حرکت کن
راننده حرکت کرد من فقط گریه میکردم
&صدای نشنوم (با عصبانیت)
+منو کجا میبرید بزارید من برم
جیمین برگشت سمت من و یه سیلی زد بهم و موهامو گرفت و گفت
&مگه نگفتم صدایی نشنوم هاااااا
+.....
بعد چند ساعت رسیدیم به یه عمارت بزرگ (عکس عمارت جیمین رو میزارم )
جیمین پیاده شد و بادیگارد ها منو پیاده کردن منو بردن به یه جای تاریک خیلی میترسیدم
چند دقیقه بعد جیمین اومد
&اسمت چیه ، چند سالته
+اسمم اته و 🔷سالمه (سن خودتون رو داخل 🔷تصور کنید)
جیمین به اجوما گفت که قانون ها رو به آت بگو و خودش نشست روی صندلی
(علامت اجوما #)
#ببین دختر م اینجا قانون هایی داره باید عمل کنی
قانون اول نباید آقا یا با اسمشون صداش کنی باید بگی ارباب
#قانون دوم نباید بدون اجازه بری بیرون
#قانون سوم تندگویی هم ممنوع
جیمین بلند شد و گفت &قانون چهارم باید به حرفم گوش کنی فهمیدی !؟
+ب..بله
+میشه بگید چرا منو آوردین اینجا ، چرا باید ارباب صداتون کنم نمیشه جی
همین که میخواستی بگی جیمین ،، جیمین نزدیک شد و ....

شرط ها
بالای ۸ تا لایک
بالای ۲۰ تا کامنت
دیدگاه ها (۵۷)

جیمین نزدیک شد و سیلی بهت زد گریت گرفت +چ..چرا این کار رو می...

وارد عمارت شدین خیلی بزرگ بود اجوما گفت اینجا آشپزخونه هس ...

وسایلم رو جمع کردم از اتاق اومدم پایین +من وسایلم ..رو جمع ک...

علامت تو + علامت بابای تو* علامت مامان تو/ویو تو ساعت 17:45 ...

پارت ۱۸ات: اول لباس بپوشم یا میکاب کنم اول لباس میپوشم ات یه...

پارت ۳۶ات: بالاخره میتونیم بریم جیمین: اره ات: اخیش بالاخره ...

WISH MEET YOU PART 13سوجو. چند سال پیش وقتی توی جشن تولد خوا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط