Namjin
علامتا:
*دخترای مهمونی
#میکا
&هیونا
-جین
+نامجون
@پسر مست
Part 7✨
ولی نامجون ، جین رو ندید، چون جین پشتش به نامجون بود...
طبق معمول جین رفت پیشه دخترا و شروع کرد به لاس زدن....
-هوی بیبی گرل میدونی خیلی س*** ایی؟!
*من فقط برای شما س*** ام ددی...
دختره دستش رو روی شونه جین کشید و داشت باهاش بازی میکرد...
ویو جین:
ای خدا بیا منو بخور....
من چه جوری باید به این دخترا بفهمونم که من رو با این اسم صدا نکن..
یک ساعت از مهمونی گذشت،و همه مست بودن و از جمله جین....
ولی نامجون هیچی نخورد چون نمی خواست توی این مهمونی مست کنه!..
+چرا همه چی رو مخمه!؟
شلوغی، بوی دود ،دختر و پسر هایی که توی حلق هم بودن...
و صدای موزیک بیشتر اعصاب شو خورد می کرد..
جین در حال رقصیدن با دخترا بود که نامجون متوجه حضور جین توی مهمونی شد..
ویو نامجون:
این پسره دختر باز اینجا چیکار میکنه..؟!
جین در حال رقصیدن با دخترا بود که متوجه دستی شد که از پشت دور کمرش حلقه شده بود..
نامجون خیلی شوکه شده بود و میخواست از اونجا بره..
ولی جین حس خوبی نسبت به این یارو نداشت.... و در حال مستی سعی داشت اون رو از خودش دور کنه...
دست های کثیفت رو از دور کمرم بردار ...
@بدن سکسی و کمر باریکی داری... حیف نیست امشب ازش استفاده نکنم!!؟..
-خفه شو مرتیکه عوضی... دستتو بکش کنار.
نامجون از دور جین رو زیر نظر داشت..
ولی متوجه نشده بود که یکی داره اونو اذیت میکنه...
نامجون ویو:
این پسره هرزه فازش چیه؟!
یه روز با دخترا لاس میزنه و الان هم داره با یه پسر میرقصه..!
نامجون بلند شد از اونجا بره..
ولی متوجه شد که یکی مچ دست جین رو گرفته تاببرتش..
ولی جین راضی نست و داره تقلا میکنه نا جلوشو بگیره..
جین با حالت مستی با خودش گفت ...
این یارو چقدر زورش زیاده ...داره منو میبره تو اتاق... ولی من نمیخوام این اتفاق بیفته ی..یکی کمک کنه...
ویو نامجون:
وات ...!!!! الان چی شد؟!؟؟
داره بهش تجاوز میشه!؟؟
باید بهش کمک کنم....!!نهه نهه اون دشمن منه امکان نداره..
نامجون از در بیرون رفت ولی وجدانش قبول نکرد... که اونو ول کنه چون معلوم نبود چه بلایی سرش بیادد...
دستشو برد لایه موهاش و تند تند تکون داد ...
برگشت به مهمونی و از لای دختر پسرایی که تو حلق هم بودن رد شد
و در یکی از اتاقارو اتفاقی باز کرد ...
و جین رو روی تخت دید که یه نفر روش خیمه زده و دستای جین رو بالا سرش قفل کرده...
اما جین داره سعی میکنه فرار کنه..
ولی هر چقدر تقلا می کرد نمیتونست کاری کنه چون مست بود و بدنش جون نداشت..
+هوی مرتیکه عوضی.. چه غلطی میکینی؟!
@به تو ربطی ندارهه.. برو مزاحم نشو..
+همین الان از روش بلند میشی وگرنه قول نمیدم زنده بمونی..
@مگه تو کیشی؟!که داری منو اینحوری تحدید میکنی؟!(با پوزخند..)
نامجون مکث کوتاهی کرد و یک دفعه گفت...
+من دوس پسرشم...
پسره بلند شد که به سمت نامجون هجوم ببره که نامجون یه مشت کبوند تو صورت پسر ناشناس ...
و پسره بیهوش شد...
نامجون به سمت جین رفت که.....
ببخشید کوتاه بود...
پارت بعدو امشب میزازم..
لایک و کامنت یادتون نره عشقا😁😉💜
*دخترای مهمونی
#میکا
&هیونا
-جین
+نامجون
@پسر مست
Part 7✨
ولی نامجون ، جین رو ندید، چون جین پشتش به نامجون بود...
طبق معمول جین رفت پیشه دخترا و شروع کرد به لاس زدن....
-هوی بیبی گرل میدونی خیلی س*** ایی؟!
*من فقط برای شما س*** ام ددی...
دختره دستش رو روی شونه جین کشید و داشت باهاش بازی میکرد...
ویو جین:
ای خدا بیا منو بخور....
من چه جوری باید به این دخترا بفهمونم که من رو با این اسم صدا نکن..
یک ساعت از مهمونی گذشت،و همه مست بودن و از جمله جین....
ولی نامجون هیچی نخورد چون نمی خواست توی این مهمونی مست کنه!..
+چرا همه چی رو مخمه!؟
شلوغی، بوی دود ،دختر و پسر هایی که توی حلق هم بودن...
و صدای موزیک بیشتر اعصاب شو خورد می کرد..
جین در حال رقصیدن با دخترا بود که نامجون متوجه حضور جین توی مهمونی شد..
ویو نامجون:
این پسره دختر باز اینجا چیکار میکنه..؟!
جین در حال رقصیدن با دخترا بود که متوجه دستی شد که از پشت دور کمرش حلقه شده بود..
نامجون خیلی شوکه شده بود و میخواست از اونجا بره..
ولی جین حس خوبی نسبت به این یارو نداشت.... و در حال مستی سعی داشت اون رو از خودش دور کنه...
دست های کثیفت رو از دور کمرم بردار ...
@بدن سکسی و کمر باریکی داری... حیف نیست امشب ازش استفاده نکنم!!؟..
-خفه شو مرتیکه عوضی... دستتو بکش کنار.
نامجون از دور جین رو زیر نظر داشت..
ولی متوجه نشده بود که یکی داره اونو اذیت میکنه...
نامجون ویو:
این پسره هرزه فازش چیه؟!
یه روز با دخترا لاس میزنه و الان هم داره با یه پسر میرقصه..!
نامجون بلند شد از اونجا بره..
ولی متوجه شد که یکی مچ دست جین رو گرفته تاببرتش..
ولی جین راضی نست و داره تقلا میکنه نا جلوشو بگیره..
جین با حالت مستی با خودش گفت ...
این یارو چقدر زورش زیاده ...داره منو میبره تو اتاق... ولی من نمیخوام این اتفاق بیفته ی..یکی کمک کنه...
ویو نامجون:
وات ...!!!! الان چی شد؟!؟؟
داره بهش تجاوز میشه!؟؟
باید بهش کمک کنم....!!نهه نهه اون دشمن منه امکان نداره..
نامجون از در بیرون رفت ولی وجدانش قبول نکرد... که اونو ول کنه چون معلوم نبود چه بلایی سرش بیادد...
دستشو برد لایه موهاش و تند تند تکون داد ...
برگشت به مهمونی و از لای دختر پسرایی که تو حلق هم بودن رد شد
و در یکی از اتاقارو اتفاقی باز کرد ...
و جین رو روی تخت دید که یه نفر روش خیمه زده و دستای جین رو بالا سرش قفل کرده...
اما جین داره سعی میکنه فرار کنه..
ولی هر چقدر تقلا می کرد نمیتونست کاری کنه چون مست بود و بدنش جون نداشت..
+هوی مرتیکه عوضی.. چه غلطی میکینی؟!
@به تو ربطی ندارهه.. برو مزاحم نشو..
+همین الان از روش بلند میشی وگرنه قول نمیدم زنده بمونی..
@مگه تو کیشی؟!که داری منو اینحوری تحدید میکنی؟!(با پوزخند..)
نامجون مکث کوتاهی کرد و یک دفعه گفت...
+من دوس پسرشم...
پسره بلند شد که به سمت نامجون هجوم ببره که نامجون یه مشت کبوند تو صورت پسر ناشناس ...
و پسره بیهوش شد...
نامجون به سمت جین رفت که.....
ببخشید کوتاه بود...
پارت بعدو امشب میزازم..
لایک و کامنت یادتون نره عشقا😁😉💜
۶.۸k
۱۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.