parr16
parr16
Daddy fucker vahshim🥑
ویو ا/ت
و دیدم داره با یکی حرف میزنه و بهش فح**ش میده رفتم پیشش گوشی رو قطع کرد بهش گفتم...
+کوکی چیشده؟
-هیچی یکی عصابمو خورد کرد
+اها باشه قهوه میخوری؟
-اره شیرین نباشه
+باشه
ویو ا/ت
رفتم دوتا قهوه تلخ درست کردم اوردم خوردیم و کوک بهم گفت...
-امشب شدم میرسم بیرون
+باشه... ناهار چی؟
-ناهار هم میریم بیرون صبحانه بخور حاضر شو بریم
+باشه تو صبحانه نمی خوری؟
-نه من زیاد گشنم نیست
+باشه...
ویو ا/ت
صبحانمو خوردم و رفتم اتاقم لباسامو پوشیدم و یه رژ ملایم زدم و انگشتر انداختم تو دستم و یه پا پند خط چشم هم کشیدم و یه کفش پاشنه بلند مشکی پوشیدم و رفتم پایین دست کوک رو گرفتم سوار ماشین شدیم و رفتیم بعد اینکه ناهار خوردیم رفتیم شهر بازی دم غروب بود کوک گفت...
-دیگه بریم رستوران شام بخوریم؟
+باشه اول بریم عمارت لباسامو عوض کنم بعد بریم
-باشه
ویو ا/ت
رفتیم عمارت لباسامو عوض کردم و بعد رفتیم یه رستوران باکلاس انگاری قیمت غذاهاش گرون بود نشستیم رو صندلی و غذا ها رو سفارش دادیم و بعد دیدم که یه نفر دیگه هم اومد پیشمون...
-سلام هیونگ اومدی
×سلام اره دیر اومدم؟
-نه
+نمیخای اشنا کنی؟
-بهت گفته بودم که هیونگ
+اها خوشبختم منم ا/ت هستم
×از دیدن شما خوشبختم
-خب چی میخوری هیونگ
×من سالاد قارچ میخورم
-باشه... ببخشید یه سالاد قارچ هم بیارین
گارسون:چشم
+خب چخبر اقای هیونگ نمیخاید بگید که چند سالتونه؟
×من 25 سالمه هک سن کوکم
+عه
×اره باهاش هم دانشگاهی بودم
+اها معلومه که دوسته خوبی هستید
×اوهوم
-خب هیونگ چیشد؟
×خبری از تهیونگ نیست
+چی تهیونگ چرا دنباله اون میگردین؟
-به خاطر همون شب
+اها...*خجالت کشید بیچاره*
×خجالت نکشید منم از اون موضوع خبر دارم
+هوم
-خب چرا نتونستین پیداش کنید؟
×فک کنم برگشته به کره
-الان کجاست؟
×نمیدونم ادمات دارن دنبالش میگردن
-اها باشه
+اینا غذا اومد
...
ویو ا/ت
غذا رو خوردیم هیونگ رفت خونش و ما هم رفت عمارت و همونجوری با همون لباسا کپیدیم رو تخت و خوابیدیم صبح شد دیدم کوک داره میره بیرون بهش گفتم کجا میری گفت...
edamash part17🗿
Daddy fucker vahshim🥑
ویو ا/ت
و دیدم داره با یکی حرف میزنه و بهش فح**ش میده رفتم پیشش گوشی رو قطع کرد بهش گفتم...
+کوکی چیشده؟
-هیچی یکی عصابمو خورد کرد
+اها باشه قهوه میخوری؟
-اره شیرین نباشه
+باشه
ویو ا/ت
رفتم دوتا قهوه تلخ درست کردم اوردم خوردیم و کوک بهم گفت...
-امشب شدم میرسم بیرون
+باشه... ناهار چی؟
-ناهار هم میریم بیرون صبحانه بخور حاضر شو بریم
+باشه تو صبحانه نمی خوری؟
-نه من زیاد گشنم نیست
+باشه...
ویو ا/ت
صبحانمو خوردم و رفتم اتاقم لباسامو پوشیدم و یه رژ ملایم زدم و انگشتر انداختم تو دستم و یه پا پند خط چشم هم کشیدم و یه کفش پاشنه بلند مشکی پوشیدم و رفتم پایین دست کوک رو گرفتم سوار ماشین شدیم و رفتیم بعد اینکه ناهار خوردیم رفتیم شهر بازی دم غروب بود کوک گفت...
-دیگه بریم رستوران شام بخوریم؟
+باشه اول بریم عمارت لباسامو عوض کنم بعد بریم
-باشه
ویو ا/ت
رفتیم عمارت لباسامو عوض کردم و بعد رفتیم یه رستوران باکلاس انگاری قیمت غذاهاش گرون بود نشستیم رو صندلی و غذا ها رو سفارش دادیم و بعد دیدم که یه نفر دیگه هم اومد پیشمون...
-سلام هیونگ اومدی
×سلام اره دیر اومدم؟
-نه
+نمیخای اشنا کنی؟
-بهت گفته بودم که هیونگ
+اها خوشبختم منم ا/ت هستم
×از دیدن شما خوشبختم
-خب چی میخوری هیونگ
×من سالاد قارچ میخورم
-باشه... ببخشید یه سالاد قارچ هم بیارین
گارسون:چشم
+خب چخبر اقای هیونگ نمیخاید بگید که چند سالتونه؟
×من 25 سالمه هک سن کوکم
+عه
×اره باهاش هم دانشگاهی بودم
+اها معلومه که دوسته خوبی هستید
×اوهوم
-خب هیونگ چیشد؟
×خبری از تهیونگ نیست
+چی تهیونگ چرا دنباله اون میگردین؟
-به خاطر همون شب
+اها...*خجالت کشید بیچاره*
×خجالت نکشید منم از اون موضوع خبر دارم
+هوم
-خب چرا نتونستین پیداش کنید؟
×فک کنم برگشته به کره
-الان کجاست؟
×نمیدونم ادمات دارن دنبالش میگردن
-اها باشه
+اینا غذا اومد
...
ویو ا/ت
غذا رو خوردیم هیونگ رفت خونش و ما هم رفت عمارت و همونجوری با همون لباسا کپیدیم رو تخت و خوابیدیم صبح شد دیدم کوک داره میره بیرون بهش گفتم کجا میری گفت...
edamash part17🗿
۱۶.۵k
۲۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.