part15
part15
Daddy fucker vahshim🥑
×تهیونگ رفته...
-کجا؟
×از وقتی فهمید که من میدونم شب با ا/ت بود فرار کرده رفته امریکا
-امریکا!
×اره
-هرا بره من جنازشو میخام سری برو به ادمام بگو برن دنبالش و بیارنش واسه من
×باشه فعلا خدافظ
-خدافظ
...
+کی بود؟
-دوستم هیونگ
+هیونگ؟
-اره میشناسیش
+نه بتو من اونو از کجا بشناسم
-هوم
+چی داشت میگفت؟
-اون به تو ربطی نداره
+ایشش
-راستی ا/ت
+بله
-تو نمیخای چیزی بهم بگی
+مثلا چی؟
-مثلا... یه شبو با ته گذروندی
+نه کی گفته؟*ترسیده*
-چیه ترسیدی؟... ا/ت به من دوروغ نگو من میفهمم
+خب چیزه راستش اره اون مجبورم کرد بازور بهم نزدیک شد
-چرا بهم نگفتی؟
+نمیخاستم رابطه ی بین شمارو خراب کنم تازشم تو مگه چیکاره ی من بودی تو فقط اربابم بودی و منم یه اشپز ساده بودم
-خب توهم حق داری ولی...
+ولی چی
-هیچی
+تو به من اعتماد نداری نه
-اینطور نیست من بهت اعتماد دارم ولی خب میخاستم حرف راست رو از زبون خودت بشنوم
+اها خب حالا شنیدی دیگه میتونم بغلت کنم؟
-اره... بیا بغلم
+هومممممم ذوق صگی
...
خدمتکار:اقای کوک یه نامه دارید از طرف ناشناس
-بدش به من
خدمتکار:به فرمایید
*کوک نامه رو باز میکنه و میخونه*
نامه ناشناس:خودت خوب میدونی من کیم کوک حالا خوب به حرفام گوش کن...ا/ت ماله من میشه و تو نمیتونی جلوی منو بگیری کاری میکنم از اون کاری که با پدر و مادرم کردی پشیمون شی...هنوز یادم نرفته که تو پدر و مادر منو کشتی بخاطره اینکه منو دست راست خودت کنی و از حرف بکشی در مورد دشمنت...حالا خوب گوش کن ا/ت ماله من میشه و دیگه نمیتونی رنگ روی ا/ت رو ببینی...سلام میدونم به روزی که ا/ت ماله من میشه...
*پایان نامه*
+کوک کیه؟
-هیچی ولش من میرم بیرون و تو از عمارت بیرون نمیری بادیگارد ها جلوی همه ی در ها وایسادن تا از تو محافظت کنن فکر بیرون زدن هم به سرت نمیرسه فهمیدی
+اره...مگه چیشده؟
-هیچی تو دخالت نکن کاره من و بین یه دشمنه من میرم
+عه صب کن... ایش رفتش... خب من برم برای خودم کلی خوراکی بخورم و فیلم تماشا کنم...
ویو ا/ت
داشتم ذرت بو داده میخوردم که یه صدایی از اتاق کوک شنیدم رفت رفتم طبقه ی بالا داخل اتاق کوک دیدم پنجره بازه و همه ی پرونده های کوک بهم ریخته شده و رفتم پایین به یکی از بادیگارد ها گفتم بسان بالا چک کنن ببینن چیشده و منم زنگ زدم به کوک ولی جواب نداد...
بادیگارد:خانم هیچی بالا نبود فقط باد زده پنجره باز شده و اتاق بهم ریخته شده
+اها باشه شما برین
بادیگارد:چشم
ویو ا/ت
رفتم نشستم روی مبل و ادامه ی فیلم رو دیدم که یهو خوابم برد حدود ساعت 2 شب بود پاشدم برم داخل اتاق بخوابم دیدم کوک روی تخت خوابیده و پتو روش نیست... رفتم پتو رو کشیدم روش و اروم رفتم داخل بغلش منم خوابیدم صبح شد پاشدم دیدم کوک پیشم نیست و...
edamash part16🗿
Daddy fucker vahshim🥑
×تهیونگ رفته...
-کجا؟
×از وقتی فهمید که من میدونم شب با ا/ت بود فرار کرده رفته امریکا
-امریکا!
×اره
-هرا بره من جنازشو میخام سری برو به ادمام بگو برن دنبالش و بیارنش واسه من
×باشه فعلا خدافظ
-خدافظ
...
+کی بود؟
-دوستم هیونگ
+هیونگ؟
-اره میشناسیش
+نه بتو من اونو از کجا بشناسم
-هوم
+چی داشت میگفت؟
-اون به تو ربطی نداره
+ایشش
-راستی ا/ت
+بله
-تو نمیخای چیزی بهم بگی
+مثلا چی؟
-مثلا... یه شبو با ته گذروندی
+نه کی گفته؟*ترسیده*
-چیه ترسیدی؟... ا/ت به من دوروغ نگو من میفهمم
+خب چیزه راستش اره اون مجبورم کرد بازور بهم نزدیک شد
-چرا بهم نگفتی؟
+نمیخاستم رابطه ی بین شمارو خراب کنم تازشم تو مگه چیکاره ی من بودی تو فقط اربابم بودی و منم یه اشپز ساده بودم
-خب توهم حق داری ولی...
+ولی چی
-هیچی
+تو به من اعتماد نداری نه
-اینطور نیست من بهت اعتماد دارم ولی خب میخاستم حرف راست رو از زبون خودت بشنوم
+اها خب حالا شنیدی دیگه میتونم بغلت کنم؟
-اره... بیا بغلم
+هومممممم ذوق صگی
...
خدمتکار:اقای کوک یه نامه دارید از طرف ناشناس
-بدش به من
خدمتکار:به فرمایید
*کوک نامه رو باز میکنه و میخونه*
نامه ناشناس:خودت خوب میدونی من کیم کوک حالا خوب به حرفام گوش کن...ا/ت ماله من میشه و تو نمیتونی جلوی منو بگیری کاری میکنم از اون کاری که با پدر و مادرم کردی پشیمون شی...هنوز یادم نرفته که تو پدر و مادر منو کشتی بخاطره اینکه منو دست راست خودت کنی و از حرف بکشی در مورد دشمنت...حالا خوب گوش کن ا/ت ماله من میشه و دیگه نمیتونی رنگ روی ا/ت رو ببینی...سلام میدونم به روزی که ا/ت ماله من میشه...
*پایان نامه*
+کوک کیه؟
-هیچی ولش من میرم بیرون و تو از عمارت بیرون نمیری بادیگارد ها جلوی همه ی در ها وایسادن تا از تو محافظت کنن فکر بیرون زدن هم به سرت نمیرسه فهمیدی
+اره...مگه چیشده؟
-هیچی تو دخالت نکن کاره من و بین یه دشمنه من میرم
+عه صب کن... ایش رفتش... خب من برم برای خودم کلی خوراکی بخورم و فیلم تماشا کنم...
ویو ا/ت
داشتم ذرت بو داده میخوردم که یه صدایی از اتاق کوک شنیدم رفت رفتم طبقه ی بالا داخل اتاق کوک دیدم پنجره بازه و همه ی پرونده های کوک بهم ریخته شده و رفتم پایین به یکی از بادیگارد ها گفتم بسان بالا چک کنن ببینن چیشده و منم زنگ زدم به کوک ولی جواب نداد...
بادیگارد:خانم هیچی بالا نبود فقط باد زده پنجره باز شده و اتاق بهم ریخته شده
+اها باشه شما برین
بادیگارد:چشم
ویو ا/ت
رفتم نشستم روی مبل و ادامه ی فیلم رو دیدم که یهو خوابم برد حدود ساعت 2 شب بود پاشدم برم داخل اتاق بخوابم دیدم کوک روی تخت خوابیده و پتو روش نیست... رفتم پتو رو کشیدم روش و اروم رفتم داخل بغلش منم خوابیدم صبح شد پاشدم دیدم کوک پیشم نیست و...
edamash part16🗿
۱۳.۷k
۲۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.