فیک وقتی دخترشی ولی همیشه بین تو و برادرت فرق میذاشت
Part 57
(چند هفته بعد)
ات ویو:چند هفته ای میگذره که پیش مامان و بابا و لوکام.....تا الان که بهم خوش گذشته.....ولی میخوام کم کم برم خونم....البته که اگه بخوام برم مامانم اجازه نمیده.....گیج شدم که بمونم یا نرم
شوکا ویو:این چند وقته دارم برنامه میریزم که ات رو سوپرایز کنم.....درسته که اون برام دختری کرد و من براش پدری نکردم ولی از الان میخوام براش پدری کنم و هر چی میخواد رو بهش بدم......میونگ و لوکا از این قضیه خبر دارن.....اعضا هم اینو میدونن.....که قراره هفته ی آینده که ات یه کاری تو پاریس داره منم باید همراهش برم.....و اونجاست که سوپرایزش میکنم......چون پاریس شهر مورد علاقه ی اته...تا اونجایی که میدونم......البته وقتی که بچه بود اینطوری بود...امیدوارم الان هم همینطوری باشه
(چندین سال پیش)
(ات÷ لوکا! شوگا€)
!ات تو کدوم شهر رو بیشتر از همه دوست داری؟؟
÷آممم خب پاریس رو خیلی دوست دارم
!یعنی سئول رو دوست نداری؟
÷چرا اینجا رو هم دوست دارم....ولی پاریس خیلی قشنگه
!بخاطر چی میگی که قشنگه مگه اونجا چی داره؟
÷وای لوکا نگو که نمیدونی برج ایفل اونجاست
!نه راستش نمیدونم
€باز دارین سر چی بحث میکنین؟
÷هیچی داشتیم در مورد شهر مورد علاقمون صحبت میکردیم
€آهان....خب شهر مورد علاقت چیه؟
÷من بگم...
€از تو نظر نخواستم ات از لوکا پرسیدم....یاد بگیر هر وقت ازت سوالی رو پرسیدن جواب بدی
÷چشم...ببخشید
!آممم الان که فکر میکنم همین سئول رو بیشتر از همه جا دوست دارم
€چه خوب....حالا من باید برم بچه ها فعلا
شوگا ویو:کاشکی اون روز بهش اجازه ی حرف زدن میدادم.....ولی قول میدم دخترم رو به آرزوهایی که داره برسونم....برم بهش بگم که قراره بریم پاریس
ادامه دارد......
طوری که کلی ایده دارم برا نوشتن و ادامه دادن فیکا ولی زورم میاد🤌🏻😁
(چند هفته بعد)
ات ویو:چند هفته ای میگذره که پیش مامان و بابا و لوکام.....تا الان که بهم خوش گذشته.....ولی میخوام کم کم برم خونم....البته که اگه بخوام برم مامانم اجازه نمیده.....گیج شدم که بمونم یا نرم
شوکا ویو:این چند وقته دارم برنامه میریزم که ات رو سوپرایز کنم.....درسته که اون برام دختری کرد و من براش پدری نکردم ولی از الان میخوام براش پدری کنم و هر چی میخواد رو بهش بدم......میونگ و لوکا از این قضیه خبر دارن.....اعضا هم اینو میدونن.....که قراره هفته ی آینده که ات یه کاری تو پاریس داره منم باید همراهش برم.....و اونجاست که سوپرایزش میکنم......چون پاریس شهر مورد علاقه ی اته...تا اونجایی که میدونم......البته وقتی که بچه بود اینطوری بود...امیدوارم الان هم همینطوری باشه
(چندین سال پیش)
(ات÷ لوکا! شوگا€)
!ات تو کدوم شهر رو بیشتر از همه دوست داری؟؟
÷آممم خب پاریس رو خیلی دوست دارم
!یعنی سئول رو دوست نداری؟
÷چرا اینجا رو هم دوست دارم....ولی پاریس خیلی قشنگه
!بخاطر چی میگی که قشنگه مگه اونجا چی داره؟
÷وای لوکا نگو که نمیدونی برج ایفل اونجاست
!نه راستش نمیدونم
€باز دارین سر چی بحث میکنین؟
÷هیچی داشتیم در مورد شهر مورد علاقمون صحبت میکردیم
€آهان....خب شهر مورد علاقت چیه؟
÷من بگم...
€از تو نظر نخواستم ات از لوکا پرسیدم....یاد بگیر هر وقت ازت سوالی رو پرسیدن جواب بدی
÷چشم...ببخشید
!آممم الان که فکر میکنم همین سئول رو بیشتر از همه جا دوست دارم
€چه خوب....حالا من باید برم بچه ها فعلا
شوگا ویو:کاشکی اون روز بهش اجازه ی حرف زدن میدادم.....ولی قول میدم دخترم رو به آرزوهایی که داره برسونم....برم بهش بگم که قراره بریم پاریس
ادامه دارد......
طوری که کلی ایده دارم برا نوشتن و ادامه دادن فیکا ولی زورم میاد🤌🏻😁
۱۲۰
۱۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.