مافیایمن

#مافیای_من
P:80
(ویو ا.ت)

کلافه نفسمو بیرون دادم که همون لحظه در اتاق باز شد و فلیکس ازش خارج شد
درحالی که از قیافش معلوم بود هنوزم توی شکه به سمتم اومد و دقیقا کنارم نشست
درحالی که به روبرو زول زده بود گفت
فلیکس:تو......از کجا فهمیدی؟

گوشیم و روشن کردم
هنوزم توی صفحه چت اون ناشناس بودم
گوشی رو به سمتش گرفتم که ازم گرفتش و با دیدن پیام ها متعجب گفت
فلیکس: یعنی اون....کیه؟

شونه هامو بالا انداختم که گفت
فلیکس: دوربین هارو چک کنم

با حرفش پوکر شده به سمتش برگشتم و گفتم
ا.ت: نکنه فکر کردی انقدر احمقن که فیلمی به‌جا بزارن؟

با حرفم بلافاصله گفت
فلیکس: ممکنه رایان باشه؟

دوباره پوکر گفتم
ا.ت: فکر میکنی اگه رایان دستش به هیونجین برسه به جای کشتنش عکی میگیره واسه من میفرسته؟اصلا رایان چجوری شماره ی من و داره؟

با حرفم کلافه چشماشو بست و دیگه حرفی نزد

چند دقیقه گزشته بود که با فکری که به سرم زد با تردید گوشیمو توی دستم فشار دادم
بلاخره تصمیم مو گرفتم و وارد تماس هام شدم و شماره ی تهیون و گرفتم
اروم گوشی رو گوشم قرار دادم که بعد از چندتا بوق جواب داد
تهیون: بله؟

خوشحال از اینکه جواب داده لبخند کوچیکی زدمو بلافاصله گفتم
ا.ت:منم ا.ت

با حرفم صدای خوشحالش توی گوشی پیچید
تهیون: یااااا دختر جون چیشده یادی از ما کردی؟

با یادآوری مسئله دوباره اخم کردم و با لحنی جدی گفتم
ا.ت: به کمکت نیاز دارم

از لحنم متوجه شد که الان وقت مسخره بازی نیست و مثل خودم جدی کفت
تهیون : چطور میتونم کمکت کنم؟
دیدگاه ها (۹)

#مافیای_من p: 81*چند مین بعد*(ویو ا.ت)با قطع شدن تلفن سرمو ب...

#مافیای_من p: 81ادامهسرمو تکون دادم و بیخاستم برم به سمت بیم...

#عمارت_هانپارت سومهان:بنداز اون صداتو چرا باید ولت کنم ها؟ا....

#عمارت_هانپارت دوممن داشتم حس میکردم،اون مردی که داشت از دور...

شوهر دو روزه. پارت۶۱

پارت ۹۶ فیک ازدواج مافیایی

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۴۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط