پارت24فصل2
پارت24فصل2
شب
ـــــــــــــــــــــــــــ
ا.ت
خودمو یونی نشستیم شام خوردیم
ساعت یک شب بود
یونی: مامان باباکوک چرا نمیاد
ا.ت:تو هنوز بیداری سریع برو بخواب
یونی: باشه رفتم
کوک: عزیزم تو هنوز بیداری چرا نرفتی بخوابی
ا.ت: منتظر تو بودم
کوک: مگه میخواستی چیکار کنی منتظرم بودی
ا.ت: اِ کوک کجا بودی
کوک: بیرون
ا.ت: یعنی چی بیرون تا این وقت شب
کوک:شرکت بودم
ا.ت: من به خانم پارک(منشی شرکت) زنگ زدم گفت قرار شام داشتی رفتی کجا بودی حالا با کی قرار داشتی
کوک: اها خب با یکی از دوستای قدیمیم
ا.ت: کدوم دوست قدیمیت من نمیشناسمش
کوک:ا.ت ول کن دیگه حوصله ندارم
ا.ت:معلومه پیش دختر خوابیدن هم حوصله سر بره
کوک: چی
ا.ت: ازت معلومه کجا بودی
کوک: چی میگی برا خودت
ا.ت: دختره خوشگل تر از من بود
کوک اومد یه سیلی محکم زد بهم
با گریه گفتم: مهم نیست منو میزنی
کوک: ببخشید
ا.ت: اینا با یه ببخشید حل نمیشه
کوک: بهت میگم حوصله ندارم اونموقع هم خیلی
میای چرت و پرت میگی
ا.ت: من چرت و پرت میگم خب راستشو بگو کجا بودی (با گریه)
کوک: خیلی عصبیم کردی دیگه نمیخواستم بهت بگم ولی الان میگم.......
#کوک
#فیک
#سناریو
شب
ـــــــــــــــــــــــــــ
ا.ت
خودمو یونی نشستیم شام خوردیم
ساعت یک شب بود
یونی: مامان باباکوک چرا نمیاد
ا.ت:تو هنوز بیداری سریع برو بخواب
یونی: باشه رفتم
کوک: عزیزم تو هنوز بیداری چرا نرفتی بخوابی
ا.ت: منتظر تو بودم
کوک: مگه میخواستی چیکار کنی منتظرم بودی
ا.ت: اِ کوک کجا بودی
کوک: بیرون
ا.ت: یعنی چی بیرون تا این وقت شب
کوک:شرکت بودم
ا.ت: من به خانم پارک(منشی شرکت) زنگ زدم گفت قرار شام داشتی رفتی کجا بودی حالا با کی قرار داشتی
کوک: اها خب با یکی از دوستای قدیمیم
ا.ت: کدوم دوست قدیمیت من نمیشناسمش
کوک:ا.ت ول کن دیگه حوصله ندارم
ا.ت:معلومه پیش دختر خوابیدن هم حوصله سر بره
کوک: چی
ا.ت: ازت معلومه کجا بودی
کوک: چی میگی برا خودت
ا.ت: دختره خوشگل تر از من بود
کوک اومد یه سیلی محکم زد بهم
با گریه گفتم: مهم نیست منو میزنی
کوک: ببخشید
ا.ت: اینا با یه ببخشید حل نمیشه
کوک: بهت میگم حوصله ندارم اونموقع هم خیلی
میای چرت و پرت میگی
ا.ت: من چرت و پرت میگم خب راستشو بگو کجا بودی (با گریه)
کوک: خیلی عصبیم کردی دیگه نمیخواستم بهت بگم ولی الان میگم.......
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۷.۱k
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.