Season Nightmare of Love
Season✨️2 _ Nightmare of Love💖✨️
Part 118
جیمین: سویون عشقم...
سویون: جانم؟
جیمین: امشب به افتخار خوب شدنت مهمونی بزرگی بر پا میکنیم..
سویون: عه...لازم نبود
جیمین: میخوام به همه بفهمونم که دیگه اجازه ندادرن با تو اونطور رفتار کنن
سویون: هعی
جیمین:نگران نباش قشنگم...
سویون: باشه
( شب موقع مهمونی)
کار های لازم رو انجام دادم و آماده شدم لباسی که جیمین برام انتخاب کرده بود رو پوشیدم و یه میکاپ ساده برام زدن و همه چی آماده بود...داشتم برای آخرین بار به خودم توی آینه نگاه میکردم که در اتاق باز شد....
جیمین: اووو چه زیبا شدی بانو سویون
سویون: تو هم خوشتیپ شدی شاهزاده جیمین...
جیمین: نمک نریز
سویون: دوست دارم
جیمین: تضمین نمیکنم سالم بری بیرون هااا
سویون: او او او
جیمین: شیطون شدی
سویون: شیطون بودم عشقم
جیمین: حیف، حیف که الان مهمونیه وگرنه همین الان کارت رو میساختم
سویون: حیفففف
بعد از این حرفش شیطون به طرف در دوید که دستش توست کسی کشیده شد و توی بغلش فرود اومد...
جیمین: کجا فرار میکنی شیطون
سویون: کی؟...من؟
جیمین: نه پس من...
سویون: عه تو داشتی فرار میکردی؟از کی؟ از من؟
جیمین: خودت رو نزن به اون راه سویون شییی
سویون: من کدوم راه؟
جیمین: باشه..باشه...من تسلیم
سویون: تسلیم چی؟
جیمین: بیا بریم
سویون: کجا؟
جیمین: مهمونی..
سویون: مهمونی چی؟ برا چی؟
جیمین: سویون شییی
سویون: سویون کیه؟
جیمین: بابا گفتم من تسلیم
یونگی: اینجا چه خبره؟
سیسو: چی کار میکنید بانو؟
سویون: عه شما دوتا چرا با هم اومدید؟
یونگی: چه ربطی داره؟
جیمین: خیلی هم ربط داره
سیسو: وا بانوی من
....
ادامه دارد....
Part 118
جیمین: سویون عشقم...
سویون: جانم؟
جیمین: امشب به افتخار خوب شدنت مهمونی بزرگی بر پا میکنیم..
سویون: عه...لازم نبود
جیمین: میخوام به همه بفهمونم که دیگه اجازه ندادرن با تو اونطور رفتار کنن
سویون: هعی
جیمین:نگران نباش قشنگم...
سویون: باشه
( شب موقع مهمونی)
کار های لازم رو انجام دادم و آماده شدم لباسی که جیمین برام انتخاب کرده بود رو پوشیدم و یه میکاپ ساده برام زدن و همه چی آماده بود...داشتم برای آخرین بار به خودم توی آینه نگاه میکردم که در اتاق باز شد....
جیمین: اووو چه زیبا شدی بانو سویون
سویون: تو هم خوشتیپ شدی شاهزاده جیمین...
جیمین: نمک نریز
سویون: دوست دارم
جیمین: تضمین نمیکنم سالم بری بیرون هااا
سویون: او او او
جیمین: شیطون شدی
سویون: شیطون بودم عشقم
جیمین: حیف، حیف که الان مهمونیه وگرنه همین الان کارت رو میساختم
سویون: حیفففف
بعد از این حرفش شیطون به طرف در دوید که دستش توست کسی کشیده شد و توی بغلش فرود اومد...
جیمین: کجا فرار میکنی شیطون
سویون: کی؟...من؟
جیمین: نه پس من...
سویون: عه تو داشتی فرار میکردی؟از کی؟ از من؟
جیمین: خودت رو نزن به اون راه سویون شییی
سویون: من کدوم راه؟
جیمین: باشه..باشه...من تسلیم
سویون: تسلیم چی؟
جیمین: بیا بریم
سویون: کجا؟
جیمین: مهمونی..
سویون: مهمونی چی؟ برا چی؟
جیمین: سویون شییی
سویون: سویون کیه؟
جیمین: بابا گفتم من تسلیم
یونگی: اینجا چه خبره؟
سیسو: چی کار میکنید بانو؟
سویون: عه شما دوتا چرا با هم اومدید؟
یونگی: چه ربطی داره؟
جیمین: خیلی هم ربط داره
سیسو: وا بانوی من
....
ادامه دارد....
- ۵.۴k
- ۲۷ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط