زندگی رویایی پارت

زندگی رویایی♡☆ پارت ۹
ته: عزیزم دسته کی بود گوشیت؟
مثله بچه کوچولو ها انگشتمو سمت هوالا بردم
ته: این که دختره اونیکه جواب داد پسر بود
با این حرف تهیونگ باعث شد نیشخند هوالا باز شه و یونا خندید و زد به شانشش
یونا: ماشالا داری دختر چی کردی
هوالا که نتونست جلو خندشو بگیره خندید و گفت
هوالا: اون من بودم (خنده)
از این ورم اون لاشخور عوضی صداش درومد
سون: اون من بودم
ات: ببین دهنتو ببند پسره..(میخواست فحش بده که جینا: عضو گروهشون جلوشو گرف)
جینا: ای ای دختر ول کن دعوا میشه اقا شمام لطفا گوه نخور مردک لاشخور...(تانیا: عضو گروه جلوشو گرفت)
تانیا: وای جینا تو که بدتری
سون: ببخشید من دوست قدیمی اتم باهش شوخی کردم
ات: ولی من تورو نمیشناسم
سون:عه ات یادت نمیاد تو مهدکوک چقد بازی میکردیم که من رفتم امریکا
ات: وایی الان یادم اومد خوبی تو؟ وای چقد اون بابا لاشخورت اذیتم میکرد اون توله سگ کو؟
اقا جانگ(منیجر): من اینجام
چی میگهههه خیلی هول شدم من الان هفت جدو ابادشو اوردم جلو چشمش ای بدبختییی
ات: ای وای اقا جانگ اینجا چی کار میکنین مگه شما نگفتید پسرتون امریکاس.؟(لکنت _خجالت)
از اون ور صدا خنده یونا میومد از اون ورم صدا هوالا بلند شد
هوالا: من که نفهمیدم عجب فیلم هندیی شد یکی برام توضیح بده
سِلیکا(عضو گروه): ای ول کن الان یکی بیاد برا تو ۲ ساعت توضیح بده
جینا: والا راست میگه میگه میشه این همه اشنا باشن
منیجر: بسه دیگه برین سر کارتون شماها برین اهنگ.... تمرین کنین زود منم از این ور گوش میدم
هوالا از اون ور امد کنارم و در گوشم گف: وروجک مگه تو پدرت میذاشت بری مهدکودک؟(اروم)
ات: مامانم میبردم(اروم)
منیجر: صدا پچ پچ میاددددد
ات: من گوه خوردم(اروم)
که باعث شد بچه ها بخندن
منیجر: به من میخندیدنننن
تا وقتی که استادیو صدا درست میشد یکم حرف زدیم که رفتیم تو
وقت سولو من رسید که تهیونگ و سون و منیجر و اعضا تیم بهم زل زدن منم یکمی استرس گرفتم ولی خودمو جمع جور کردمو و شروع کردم به خوندن چشمامو بستم و میخندم که تقریبا اخرش بود و به اوج اهنگ رسید چشمامو باز کردم و تهیونگم نگاه کردم چشماش برق میزد خوشحال بود ذوقی توی چشماش بود و این باعث شد لبخندی روی لبام بشینه بعد ار خوندنم همه برام دست زدن بدو بدو رفتم پیش تهیونگ کاملا احساس میکردم که چشمام برق زده و با خوشحالی نگاه تهیونک میکردم که تهیونک دستشو گذاشت رو سرم و سرمو ناز کرد و با لبخند نگاهم کرد
ته: افرین دختر کوچولوم
سون: چی میگی دوسدختر منه
ات: چی میگی سون من با تهیونگ قرار میذارم
سون: دروغ میگی مگه نه؟
ات: نه
میتونستم از صورتش بفهمم چقد عصبانیه ولی اخه چرا چیزی نمونده تا بترکه که دستشو مشت کرد و زدش به صورت تهیونگ...

شرایط: ۵ لایک و ۵ کامنت
دیدگاه ها (۰)

زندگی رویایی♡☆ قسمت ۱٠دستشو مشت کرد و زد به ته..... چی شد ا...

زندگی رویایی ♡☆ ادامه پارت ۱٠چسبم بهش زدم ات: واییی این لبا...

زندگی رویایی☆♡ پارت ۸ته: باید غذا درست کنیاات: باشه ته...

ته: گفتم این دره گوهو باز کن(داد_عصبی) ات: چاگیا اروم باش در...

وقتی عضو هشتم بی تی اسی و اون عاشقتهدرخواستی☆p.3^ویو ات ^راه...

فیلیکس: چیییییییییی؟؟؟؟( چشماش خون شد)ات: هی اروم باش همین ک...

پارت ۱۱# حلقه_سکوت تهیونگ:😂ات : ایش بزار برم میخوام برم حما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط