فیک
#فیک
#نوازش_باد
Part⁶³
خیلی وقت بود گذشته ک نگران شدم درو باز کردم ک ا/ت رو دیدم قلبم ریخت و به سمتش
با آخرین سرعت به سمتش دویدم
ویو ا/ت
جیمین رفت بیرون
و منم لباسمو پوشیدم
شلوارمو در اوردم
به سمت کمد رفتم ک خودمو توی آیینه دیدم به لبام نگاه کردم یاد لحظه ی کیس خودم و جیمین افتادم
دستی روی لبای خشکم کشیدم
چقد دلم حوص لباشو کرده
میخواستم برم سمت
ک یهو یاد رابطه ی وحشیش و تجاوزش شدم
شایدم میشد گفت تجاوز نیست ولی من امادگیشو نداشتم
انگار تا پامو گذاشتم توی اتاقم همه چیز برام مثل ی فیلم ترسناک از جلوی چشمام رد شد
یاد حرفاش افتادم
_تو چیزی جز ی خدمتکار نیستی
_باید تاوانشو پس بدی
_این زن جدید منه
سرم گیج رفت و یهو افتادم من نمیتونم عاشقش نباشم؟
چرا وقتی یاد این میوفتم ک دستشو گذاشته بود روی کمر کازوها قلبم درد میگیره؟
از خودم بدم میاد!
چرا الان دلم میخواد لبامو ببوسه و بغلم کنه؟
حالم بدتر شد و همونجا زدم زیر گریه
یهو در باز شد و جیمین اومد تو اهمیتی ندادم ک پایین تنم لخته
ویو جیمین
_ا/ت..حالت خوبه؟
با دیدن وعضش که پایین تنش لخت بود بدنم داغ کرد
جیمین تو نباید این کارو کنی اون هنوز حالش خوب نیست
نفس عمیقی کشیدم
فکر کنم دوباره یاد بچمون افتاده و زده زیر گریه نمیتونم ازش اجازه بگیرم ک بلندش کنم چون رد میکنه پس دست به کار شدم
ویو ا/ت
یهو براید استایل بغلم کرد که جیغی کشیدم
+بزارم پایین
با اخم به سمت حموم رفت ترسیدم نکنه اونجا زندانیم کنع؟(نمیدونم میخونید یا ن وای کانال اصلیمون فیلتر شده و یکی داره از من کپی میکنه و رمانمو میزاره اونجا لطفا ترک بدید)
+جیمین منو زندانی نکن ببخشید...دیگه لخت نمیشم...ببخشید
با تعجب بهم نگاه کرد
_تمومش کن
+ببخشید خب؟بزارم زمین...آها ببخشید سرد جوابتو دادم دیگه تکرار نمیشه ارباب قول میدم
یهو وایساد و با داد گفت
_گفتم بهم نگو ارباب
گریه ام شدت گرفت
+ترو خدا سرم داد نزن ببخشید دیگه نمیگم
_بس کن
با هق هق آروم باشه ای گفتم و اون به سمت حموم میرفت
نکنه زندانیم کنه
منو احمقو باش ک انتظار داشتم الان بوسم کنه
#نوازش_باد
Part⁶³
خیلی وقت بود گذشته ک نگران شدم درو باز کردم ک ا/ت رو دیدم قلبم ریخت و به سمتش
با آخرین سرعت به سمتش دویدم
ویو ا/ت
جیمین رفت بیرون
و منم لباسمو پوشیدم
شلوارمو در اوردم
به سمت کمد رفتم ک خودمو توی آیینه دیدم به لبام نگاه کردم یاد لحظه ی کیس خودم و جیمین افتادم
دستی روی لبای خشکم کشیدم
چقد دلم حوص لباشو کرده
میخواستم برم سمت
ک یهو یاد رابطه ی وحشیش و تجاوزش شدم
شایدم میشد گفت تجاوز نیست ولی من امادگیشو نداشتم
انگار تا پامو گذاشتم توی اتاقم همه چیز برام مثل ی فیلم ترسناک از جلوی چشمام رد شد
یاد حرفاش افتادم
_تو چیزی جز ی خدمتکار نیستی
_باید تاوانشو پس بدی
_این زن جدید منه
سرم گیج رفت و یهو افتادم من نمیتونم عاشقش نباشم؟
چرا وقتی یاد این میوفتم ک دستشو گذاشته بود روی کمر کازوها قلبم درد میگیره؟
از خودم بدم میاد!
چرا الان دلم میخواد لبامو ببوسه و بغلم کنه؟
حالم بدتر شد و همونجا زدم زیر گریه
یهو در باز شد و جیمین اومد تو اهمیتی ندادم ک پایین تنم لخته
ویو جیمین
_ا/ت..حالت خوبه؟
با دیدن وعضش که پایین تنش لخت بود بدنم داغ کرد
جیمین تو نباید این کارو کنی اون هنوز حالش خوب نیست
نفس عمیقی کشیدم
فکر کنم دوباره یاد بچمون افتاده و زده زیر گریه نمیتونم ازش اجازه بگیرم ک بلندش کنم چون رد میکنه پس دست به کار شدم
ویو ا/ت
یهو براید استایل بغلم کرد که جیغی کشیدم
+بزارم پایین
با اخم به سمت حموم رفت ترسیدم نکنه اونجا زندانیم کنع؟(نمیدونم میخونید یا ن وای کانال اصلیمون فیلتر شده و یکی داره از من کپی میکنه و رمانمو میزاره اونجا لطفا ترک بدید)
+جیمین منو زندانی نکن ببخشید...دیگه لخت نمیشم...ببخشید
با تعجب بهم نگاه کرد
_تمومش کن
+ببخشید خب؟بزارم زمین...آها ببخشید سرد جوابتو دادم دیگه تکرار نمیشه ارباب قول میدم
یهو وایساد و با داد گفت
_گفتم بهم نگو ارباب
گریه ام شدت گرفت
+ترو خدا سرم داد نزن ببخشید دیگه نمیگم
_بس کن
با هق هق آروم باشه ای گفتم و اون به سمت حموم میرفت
نکنه زندانیم کنه
منو احمقو باش ک انتظار داشتم الان بوسم کنه
۱۷.۶k
۰۳ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.