رمان دلبر وحشی
#دلبر_وحشی_پارت_۵۸
رفتم دست و صورتمو شستم و آرایشم رو پاک کردم.
موهای مشکیم رو از شال سفید بیرون کشیدم و بازشون کردم.
_حالا به شایان محرمم پس لازم نیست شال سرم کنم.
لبخندی زدم و بیرون رفتم.
چشم هاش روی موهام قفل شد.
مشکی خالص
رفتم روی تخت و محکم بالشت رو کوبیدم رو صورتش
+چته وحشی
_چشماتو درویش کن
با لحن خنده داری گفت:
+نمیتونم به زیبایی های همسرم نگاه کنم؟
_نه تو درحد زیبایی این جانب نیستی
بلند شد ایستاد
و به خودش اشاره کرد
+خوشتیپ چشم آبی خوشگل ورزش کار چی کم دارم؟
منم مثل خودش بلند شدم و به خودم اشاره کردم.
_چشم ابرو مو خالص مشکی خوش اندام کاراته کار خوشگل
تو حس بودم که بالشتی تو صورتم خورد
و تعادلمو از دست دادم و افتادم
رو شایان.
+اخ اخ بلند شو
_میخواستی بالشت پرت نکنی همینجور همینجا میمونم!
نیش خندی زد و یهو پرتم کرد رو زمین
و بین دستاش زندانیم کرد.
_هی این قبول نیست!
با زانو زدم تو دلش و خودمو آزاد کردم.
_با من در نیوفت آقای جذاب
آقای جذاب رو با حالت تمسخر گفتم
رو تخت دراز کشیدم
و پتو رو روی خودم کشیدم و چند دقیقه بعد برق ها خاموش شدن
رفتم دست و صورتمو شستم و آرایشم رو پاک کردم.
موهای مشکیم رو از شال سفید بیرون کشیدم و بازشون کردم.
_حالا به شایان محرمم پس لازم نیست شال سرم کنم.
لبخندی زدم و بیرون رفتم.
چشم هاش روی موهام قفل شد.
مشکی خالص
رفتم روی تخت و محکم بالشت رو کوبیدم رو صورتش
+چته وحشی
_چشماتو درویش کن
با لحن خنده داری گفت:
+نمیتونم به زیبایی های همسرم نگاه کنم؟
_نه تو درحد زیبایی این جانب نیستی
بلند شد ایستاد
و به خودش اشاره کرد
+خوشتیپ چشم آبی خوشگل ورزش کار چی کم دارم؟
منم مثل خودش بلند شدم و به خودم اشاره کردم.
_چشم ابرو مو خالص مشکی خوش اندام کاراته کار خوشگل
تو حس بودم که بالشتی تو صورتم خورد
و تعادلمو از دست دادم و افتادم
رو شایان.
+اخ اخ بلند شو
_میخواستی بالشت پرت نکنی همینجور همینجا میمونم!
نیش خندی زد و یهو پرتم کرد رو زمین
و بین دستاش زندانیم کرد.
_هی این قبول نیست!
با زانو زدم تو دلش و خودمو آزاد کردم.
_با من در نیوفت آقای جذاب
آقای جذاب رو با حالت تمسخر گفتم
رو تخت دراز کشیدم
و پتو رو روی خودم کشیدم و چند دقیقه بعد برق ها خاموش شدن
۵.۱k
۲۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.