جغد کوچولوی من 🦉:
جغد کوچولوی من 🦉:
part:56
A:
+ دست به دستش نگرفته لبم که ازش نگرفتی
- معلوم که نه مگه من دست به اون دستای کثیفشو لبای کثیفش میزنم
+ آفرین خوب پسری تربیت کردم
- خوب عشقم کاری نداری
+ نه نفسم بای
پایان مکالمه
وای خدایا چکار کنم
امیر زنگ زد
شروع مکالمه
+ ارسلان این به هوش اومده
- اوکی من الان میام مواظب باش باهاش فرار نکنه
+ سریع بیا سریع
پایان مکالمه
حرکت کردم سمت عمارت
بعد از 30مین رسیدم
امیر: از اون موقع همش میگه بازم کنید بازم کنید
- داد میزد
امیر: آره داداش به داد میزد بعدش دوباره بیهوشش کردم
- کار خوبی کردی
امیر: وسایلاشو کجا گذاشتی
- وسایلهاشو گذاشتم توی صندوق عقب کاپرا
امیر: وای یعنی رفته گذاشتشون توی بیابون
- ردیاب داشت اگر نمیبردم پیداش میکردم میبردمش
امیر: خوب اسکول میگیرن ماشینتو میبرن
- عزیزم فکر میکنی کاپرا رو همون جا ولش میکنم
امیر: پس چیکار کردی
- وسایلا را تو کاپرا برداشتم و چالشون کردم
امیر: باریکلا به داداش خودم
- راستی این دختره طرف مهگله
امیر: ارسلان مواظب خودت باشی مهگل همه جا جاسوس گذاشته
- باشه تو هم دیگه برو خونه امروز خیلی کار کردی
امیر: من دوباره صبح میام مواظب این دختره باشم
- کار خوبی میکنی
امیر: خوب دیگه برو درا رو ببند منم برم
- باشه خداحافظ
امیر رفت
منم رفتم سمت در اتاقو قفل کردم
رفتم در عمارتم قفل کردم و سوار ماشین شدم رفتم سمت خونه
رسیدم خونه
الهه: ارسلان داری چکار میکنی می خوای خود مهگل ازدواج کنی
- مامان بیا بشین اینجا برات توضیح میدم
تمام قضیه رو برای مامان توضیح دادم
الهه: خدا لعنت کنه این مهگلو
- مامان نگاه بکن اصلاً احساس هیچی نداشته باش دو هفته دیگه دیانا میاد آبروشو میبره
الهه: اگه بفهمه چی
- مامان انقدر انرژی منفی نده نمیفهمه
الهه: شام نمیخوری
- نه مامان من برم بخوابم صبح باید برم با انگل خانم آزمایش بدیم
الهه: باشه
رفتم سمت اتاق با همون لباس خوابیدم
صبح:
با صدای مامان بیدار شدم
الهه: ارسلان بلند شو الان باید بری دنبالش آزمایش بدی
- مامان ساعت چنده
الهه: ساعت 8:30
- وای مامان چرا زودتر بیدارم نکردی
الهه: از اون موقع دارم هزار بار صدات میزنم از ساعت8
- اوکی
بلند شدم صورتمو شستم
بلند شدم آماده شدم( عکس هست)
- مامان من رفتم
الهه: برو خدا پشت و پناهت
سوار ماشین شدم حرکت کردم به سمت خونه انگل
پیام دادم به مهگل
که سیوش کرده بودمGendah
(بچها Gendah یعنی: ج. ن. د. ه)
تغییرش دادم بهmy love ❤️🩹
(یعنی عشقم)
بهش پیام دادم
«عزیزم بیا بیرون»
به سه نکشید جواب داد
«دورتر میومدی»
بهش گفتم
«دور بیدار شدم میخوای برم دورتر بیام»
پیام داد
«خب باشه چرا لج میکنی اومدم»
اومد بیرون
مهگل: خوب بریم
part:56
A:
+ دست به دستش نگرفته لبم که ازش نگرفتی
- معلوم که نه مگه من دست به اون دستای کثیفشو لبای کثیفش میزنم
+ آفرین خوب پسری تربیت کردم
- خوب عشقم کاری نداری
+ نه نفسم بای
پایان مکالمه
وای خدایا چکار کنم
امیر زنگ زد
شروع مکالمه
+ ارسلان این به هوش اومده
- اوکی من الان میام مواظب باش باهاش فرار نکنه
+ سریع بیا سریع
پایان مکالمه
حرکت کردم سمت عمارت
بعد از 30مین رسیدم
امیر: از اون موقع همش میگه بازم کنید بازم کنید
- داد میزد
امیر: آره داداش به داد میزد بعدش دوباره بیهوشش کردم
- کار خوبی کردی
امیر: وسایلاشو کجا گذاشتی
- وسایلهاشو گذاشتم توی صندوق عقب کاپرا
امیر: وای یعنی رفته گذاشتشون توی بیابون
- ردیاب داشت اگر نمیبردم پیداش میکردم میبردمش
امیر: خوب اسکول میگیرن ماشینتو میبرن
- عزیزم فکر میکنی کاپرا رو همون جا ولش میکنم
امیر: پس چیکار کردی
- وسایلا را تو کاپرا برداشتم و چالشون کردم
امیر: باریکلا به داداش خودم
- راستی این دختره طرف مهگله
امیر: ارسلان مواظب خودت باشی مهگل همه جا جاسوس گذاشته
- باشه تو هم دیگه برو خونه امروز خیلی کار کردی
امیر: من دوباره صبح میام مواظب این دختره باشم
- کار خوبی میکنی
امیر: خوب دیگه برو درا رو ببند منم برم
- باشه خداحافظ
امیر رفت
منم رفتم سمت در اتاقو قفل کردم
رفتم در عمارتم قفل کردم و سوار ماشین شدم رفتم سمت خونه
رسیدم خونه
الهه: ارسلان داری چکار میکنی می خوای خود مهگل ازدواج کنی
- مامان بیا بشین اینجا برات توضیح میدم
تمام قضیه رو برای مامان توضیح دادم
الهه: خدا لعنت کنه این مهگلو
- مامان نگاه بکن اصلاً احساس هیچی نداشته باش دو هفته دیگه دیانا میاد آبروشو میبره
الهه: اگه بفهمه چی
- مامان انقدر انرژی منفی نده نمیفهمه
الهه: شام نمیخوری
- نه مامان من برم بخوابم صبح باید برم با انگل خانم آزمایش بدیم
الهه: باشه
رفتم سمت اتاق با همون لباس خوابیدم
صبح:
با صدای مامان بیدار شدم
الهه: ارسلان بلند شو الان باید بری دنبالش آزمایش بدی
- مامان ساعت چنده
الهه: ساعت 8:30
- وای مامان چرا زودتر بیدارم نکردی
الهه: از اون موقع دارم هزار بار صدات میزنم از ساعت8
- اوکی
بلند شدم صورتمو شستم
بلند شدم آماده شدم( عکس هست)
- مامان من رفتم
الهه: برو خدا پشت و پناهت
سوار ماشین شدم حرکت کردم به سمت خونه انگل
پیام دادم به مهگل
که سیوش کرده بودمGendah
(بچها Gendah یعنی: ج. ن. د. ه)
تغییرش دادم بهmy love ❤️🩹
(یعنی عشقم)
بهش پیام دادم
«عزیزم بیا بیرون»
به سه نکشید جواب داد
«دورتر میومدی»
بهش گفتم
«دور بیدار شدم میخوای برم دورتر بیام»
پیام داد
«خب باشه چرا لج میکنی اومدم»
اومد بیرون
مهگل: خوب بریم
۷.۰k
۲۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.