جغد کوچولوی من 🦉:
جغد کوچولوی من 🦉:
part: 59
A:
- چی شده
+ پانیذ
- ٠پانیذ چی
+تصادف کرده
هآااا
- من دارم میام
گوشیو قط کردم
مهگل: کجا میریم
-بیمارستان
مهگل: برای چی
زدم رو فرمون
-مهگل ساکت باش سوال پیچم نکن(با داد)
مهگل بغض کرد
اصلا به من چه دختر ک. یری
رسیدم بیمارستان
پیاده شدم از منشی پرسیدم
-خانم پانیذ کرمی کجاست
پرستار: اقای محترم اتاق عمله
رفتم سمت اتاق عمل
مهگل پیشم بود
دیانا همه بچها بودن
دیانا: مهگل اینجا چکار میکنه
-ببین ساکت باش مهگل زن منه
دیانا: الان به جایی رسیدی که جلو من زنتو میاری
نیکا: منو باش به کی میگفتم داداش
محراب: رفاقت ما ک. یری بود
-ساکت رفیقم، هستی خواهرم هستی ولی این زن منه انتخاب کردم حق انتخابم ندارم
دیانا: خوشبخت باشی فقط برو پانیذ نیازی به تو نداره (با بغض)
گوشیشو برادشت دیانا
داشت به یه نفر پیام میداد
که دینگ گوشیم اومد
از طرف دیانا
«ناراحتم کردی خیلی قشنگ فرو رفتی توی نقش»
پیام دادم
«عشقم مجبورم به خدا»
پیام داد
«فدا سرت قلب من شکستن داره»
دیگه هیچی نگفتم
مهگل: به کی پیام میدی
-به گارسون کافه
مهگل: اهاا
زنیکه فضول
دیانا: نیکا بیا منو ببر
نیکا اومد دیانارو برد
داشتن بهم چیزایی میگفتن
فقط یه جایی شنیدم دیانا میگه
«قلب من شکستن داره دیگه نیکا ولش کن»
نیکا: دیانا بمون اینجا ولش کن
دیانا: راست میگی نیکا من خودمو نباید ضعیف نشون بدم
اومدن کنار محراب
محراب: ابجی خوشگلم چطوره
دیانا: عالیم توپ توپم
محراب: خداروشکر
دیانا: داداشی صبح هودی مشکیتو بیار با شلوارگارگو مشکیت کتونی های مشکیت
محراب: کی مرده
دیانا: دارم میرم قبرستون
محراب: اِ نگو
دیانا: دارم میرم قبرستون قلبمو خاک کنم
با این حرفش همه ساکت شدن
این پارت خیلی درد داشت
پارت قبل یادم رفت عکس لباس عروسهای مهگل بزارم
part: 59
A:
- چی شده
+ پانیذ
- ٠پانیذ چی
+تصادف کرده
هآااا
- من دارم میام
گوشیو قط کردم
مهگل: کجا میریم
-بیمارستان
مهگل: برای چی
زدم رو فرمون
-مهگل ساکت باش سوال پیچم نکن(با داد)
مهگل بغض کرد
اصلا به من چه دختر ک. یری
رسیدم بیمارستان
پیاده شدم از منشی پرسیدم
-خانم پانیذ کرمی کجاست
پرستار: اقای محترم اتاق عمله
رفتم سمت اتاق عمل
مهگل پیشم بود
دیانا همه بچها بودن
دیانا: مهگل اینجا چکار میکنه
-ببین ساکت باش مهگل زن منه
دیانا: الان به جایی رسیدی که جلو من زنتو میاری
نیکا: منو باش به کی میگفتم داداش
محراب: رفاقت ما ک. یری بود
-ساکت رفیقم، هستی خواهرم هستی ولی این زن منه انتخاب کردم حق انتخابم ندارم
دیانا: خوشبخت باشی فقط برو پانیذ نیازی به تو نداره (با بغض)
گوشیشو برادشت دیانا
داشت به یه نفر پیام میداد
که دینگ گوشیم اومد
از طرف دیانا
«ناراحتم کردی خیلی قشنگ فرو رفتی توی نقش»
پیام دادم
«عشقم مجبورم به خدا»
پیام داد
«فدا سرت قلب من شکستن داره»
دیگه هیچی نگفتم
مهگل: به کی پیام میدی
-به گارسون کافه
مهگل: اهاا
زنیکه فضول
دیانا: نیکا بیا منو ببر
نیکا اومد دیانارو برد
داشتن بهم چیزایی میگفتن
فقط یه جایی شنیدم دیانا میگه
«قلب من شکستن داره دیگه نیکا ولش کن»
نیکا: دیانا بمون اینجا ولش کن
دیانا: راست میگی نیکا من خودمو نباید ضعیف نشون بدم
اومدن کنار محراب
محراب: ابجی خوشگلم چطوره
دیانا: عالیم توپ توپم
محراب: خداروشکر
دیانا: داداشی صبح هودی مشکیتو بیار با شلوارگارگو مشکیت کتونی های مشکیت
محراب: کی مرده
دیانا: دارم میرم قبرستون
محراب: اِ نگو
دیانا: دارم میرم قبرستون قلبمو خاک کنم
با این حرفش همه ساکت شدن
این پارت خیلی درد داشت
پارت قبل یادم رفت عکس لباس عروسهای مهگل بزارم
۵.۳k
۰۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.