جغد کوچولوی من🦉
جغد کوچولوی من🦉
part: 55
A
- عزیزم من نمیتونم الان کارو تموم کنم به خاطر اینکه دوست دارم تا اون موقع دختر کوچولوی خودم باشی
مهگل: باشه بابایی(با لحن بچگونه)
- خوب عشقم حالا کی عروسی
مهگل: ببین میخوام همه رو دعوت کنم تمام دوستات و همینطور دیانا
- عزیزم دیانا فلجه نمیتونه
مهگل: خوب همه بچهها جز دیانا
- خوب اوکی بعد کی
مهگل: دو هفته دیگه نظرت چیه
- عالیه
یعنی بدم میومد اصلاً نمیدونم کنترل میکردم
مهگل: غریق نجات بیارم
- هان نه عزیزم
مهگل: احساس میکنم هنوزم تو فکر دیانایی
- نه من دیگه توی فکر اون نیستم اون فقط یه هوس بود
مهگل: کلک نکن ازش استفادهام کردی
- نه کاریش نداشتم فقط سر یه دعوا فهمیدم عشقم هوس بوده
مهگل: نکنه عشق توام به من یه هوسه
- نه من تازه فهمیدم تازه قدر تو رو دونستم که تو داری برای من تلاش میکنی تا قاتل بشی که منو به دست بیاری
مهگل: خوب میبینم سر عقل اومدی
- مهگل باور کن من دوست دارم بسه دیگه
مهگل: باور نمیکنم یهویی اونم ساعت ۹:۳۰ شب که بیای دم در خونه من این حرفا رو بزنی
- اگه واقعاً عشقمو نمیتونی ببینی من برم
مهگل: نه کجا بری تازه بازی شروع شده
- منظورت چیه بازی شروع شده
مهگل: من حالا حالاها با هستی کار دارم
- مهگل ببین تقصیر اصلی چی نیست من دیدم داری به دیانا آسیب میزنی از هستی استفاده کردم خب کارش نداشته باش اون تازه میخواست منو از دور کنه که من الان اینجام بعد تازه اون دعوا رو رو کرد که من بفهمم عشقم بهش هوسه
مهگل: بالاخره هستی یه جا به کار اومد
- واقعا اصلا مغز نداشت
مهگل: تو که دیگه میدونی شقایق و متینم هستند تو نقشه
- آره میدونم
مهگل: خوب دیگه ما خواستگاری و اینجور چیزا رو نیاز نداریم پس صبح بیا بریم آزمایش بدیم و حنابندون و عقد و عروسی
- عزیزم این همه مراسم برای چی
مهگل: بالاخره باید یه خاطره به یاد موندنی داشته باشیم
- راست میگی
مهگل: الان که فکر میکنم میگم که عقد و عروسی با هم باشه حنابندونم ولش کن
- عزیزم منم میخواستم همون اول همینو بگم آخه میدونی اینطوری خیلی شلوغ میشه
مهگل: پس همین کارو میکنم عقد عروسی با هم حنابندونم نمیخوایم
- پس من صبح میام دنبالت که بریم آزمایش بدیم
از مهگل خداحافظی کردم و رفتم سوار ماشین شدم
زنگ زدم به رومینا
شروع مکالمه
- الو رو مینا گوشیو بده به دیانا
+ سلام عشقم خوبی
- دیانا هفته دیگه عروسی منو مهگله میخپام مدرک جمع کنی وسط عروسی آبروشو ببری
+ ارسلان خود این پا چه جوری بیام مدرک جمع کنم
- دیانا خود بچهها تمریناتو انجام بده سعی کن تمریناتو خوبتر انجام بدی تا بتونی زیر یه هفته بتونی راه بری
+ باشه تلاشمو میکنم تا جایی میتونم
- زود خوب شو مدرکشم کن میخوام آبروش بره فقط
part: 55
A
- عزیزم من نمیتونم الان کارو تموم کنم به خاطر اینکه دوست دارم تا اون موقع دختر کوچولوی خودم باشی
مهگل: باشه بابایی(با لحن بچگونه)
- خوب عشقم حالا کی عروسی
مهگل: ببین میخوام همه رو دعوت کنم تمام دوستات و همینطور دیانا
- عزیزم دیانا فلجه نمیتونه
مهگل: خوب همه بچهها جز دیانا
- خوب اوکی بعد کی
مهگل: دو هفته دیگه نظرت چیه
- عالیه
یعنی بدم میومد اصلاً نمیدونم کنترل میکردم
مهگل: غریق نجات بیارم
- هان نه عزیزم
مهگل: احساس میکنم هنوزم تو فکر دیانایی
- نه من دیگه توی فکر اون نیستم اون فقط یه هوس بود
مهگل: کلک نکن ازش استفادهام کردی
- نه کاریش نداشتم فقط سر یه دعوا فهمیدم عشقم هوس بوده
مهگل: نکنه عشق توام به من یه هوسه
- نه من تازه فهمیدم تازه قدر تو رو دونستم که تو داری برای من تلاش میکنی تا قاتل بشی که منو به دست بیاری
مهگل: خوب میبینم سر عقل اومدی
- مهگل باور کن من دوست دارم بسه دیگه
مهگل: باور نمیکنم یهویی اونم ساعت ۹:۳۰ شب که بیای دم در خونه من این حرفا رو بزنی
- اگه واقعاً عشقمو نمیتونی ببینی من برم
مهگل: نه کجا بری تازه بازی شروع شده
- منظورت چیه بازی شروع شده
مهگل: من حالا حالاها با هستی کار دارم
- مهگل ببین تقصیر اصلی چی نیست من دیدم داری به دیانا آسیب میزنی از هستی استفاده کردم خب کارش نداشته باش اون تازه میخواست منو از دور کنه که من الان اینجام بعد تازه اون دعوا رو رو کرد که من بفهمم عشقم بهش هوسه
مهگل: بالاخره هستی یه جا به کار اومد
- واقعا اصلا مغز نداشت
مهگل: تو که دیگه میدونی شقایق و متینم هستند تو نقشه
- آره میدونم
مهگل: خوب دیگه ما خواستگاری و اینجور چیزا رو نیاز نداریم پس صبح بیا بریم آزمایش بدیم و حنابندون و عقد و عروسی
- عزیزم این همه مراسم برای چی
مهگل: بالاخره باید یه خاطره به یاد موندنی داشته باشیم
- راست میگی
مهگل: الان که فکر میکنم میگم که عقد و عروسی با هم باشه حنابندونم ولش کن
- عزیزم منم میخواستم همون اول همینو بگم آخه میدونی اینطوری خیلی شلوغ میشه
مهگل: پس همین کارو میکنم عقد عروسی با هم حنابندونم نمیخوایم
- پس من صبح میام دنبالت که بریم آزمایش بدیم
از مهگل خداحافظی کردم و رفتم سوار ماشین شدم
زنگ زدم به رومینا
شروع مکالمه
- الو رو مینا گوشیو بده به دیانا
+ سلام عشقم خوبی
- دیانا هفته دیگه عروسی منو مهگله میخپام مدرک جمع کنی وسط عروسی آبروشو ببری
+ ارسلان خود این پا چه جوری بیام مدرک جمع کنم
- دیانا خود بچهها تمریناتو انجام بده سعی کن تمریناتو خوبتر انجام بدی تا بتونی زیر یه هفته بتونی راه بری
+ باشه تلاشمو میکنم تا جایی میتونم
- زود خوب شو مدرکشم کن میخوام آبروش بره فقط
۶.۳k
۲۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.