🌒🌿🌒🌿🌒🌿🌒🌿🌒🌿🌒🌿🌒🌿🌒🌿🌒🌿🌒🌿
🌒🌿🌒🌿🌒🌿🌒🌿🌒🌿🌒🌿🌒🌿🌒🌿🌒🌿🌒🌿
🌒🌿#تومالمنیتاابد🌿🌒
🌒🌿#پارتدوم🌿🌒
با خر ذوقی به عکس تهیونگ زل زدم و گفتم:خداییش این اولین شانسیه که به من رو کرده
چشمامو بستم و با کلی رو یا پردازی خوابم برد
صبح
با صدای زنگ خوردن گوشی چشمامو یکم باز کردم و دنبال گوشی گشتم وقتی پیدا کردم جواب تماس رو دادم درحالی که رو تخت بودم و چشمامو بسته بودم گفتم:مشترک گرامی بنده رو به خواب است لطفاً بعداً تماس بگیرید
و زرت قطع کردم که دوباره زنگ خورد
جواب دادم و با جیغ گفتم:چته روانی اول صبحی داری خواب منو به گند میکشی
چنگ کی: خوبت شد تا دیگه گوشی رو روی من قطع نکنی
_چنگ کی کاری نکن ازت شکایت کنم بری زندان
چنگ کی:اونوقت به چه دلیل
_به دلیل اذیت و ازار و نزاشتن یک آرامش به زندگی من گمشو دیگه پدسگ(نچ نچ نچ خواهرم هم اینقدر بی تربیت)
گوشی قطع کردم و با گیجی به سمت دستشویی رفتم و دست و صورتم رو آب زدم و صبحونه خوردم
واسه سر کار آماده شدم و سوار ماشین شدم
ماشین رو پارک کردم و داخل بیمارستان شدم و با همکارام سلام کردم
وارد دفتر کارم شدم و روپوش سفیدمو پوشیدم که با صدای دستیارم برگشتم
دستیار:خانم کیم ما از دست این پیرزن نمیدونیم چیکار کنیم
با خنده گفتم:برین دامن عربی بپوشین وسط خیابون برقصین
دستیار:خانم کیمم
_الان میام
به دستیارم به سمت اتاق بیکار رفتم که با دیدن آمپول دست پرستار و مامانبزرگ که سعی میکرد فرار کنه خندم گرفت
مامانبزرگ با دیدن من گفت:دلربا خدا به دادت برسه بیا منو از دست اینا رها کن بیا مادر
به سمتش رفتم و گفتم:عزیز دلم واسه چی میترسی ترس نداره اصلا میخوای خودم بزنم
مامانبزرگ:بزن ننه من که نمیتونم خودمو به اینا بسپرم ولی آروم بزنی ننه که دردم نگیره
_باشه چشم
آمپول گرفتم و همزمان به مامانبزرگ صحبت میکردم آمپول زدم بهش
بعد از تموم شدن شیفت کارم به خستگی از محل کار زدم بیرون و سوار ماشین شدم که گوشیم زنگ خورد
چرا یه دقیقه منو ول نمیکنن
_بله
غریبه:سلام خوبی
_ممنون شما
غریبه:انگار یادت رفته که دوست پسرتم
_ببخشید اما من دوست پسر ندارم.....تهیونگ خودتی
تهیونگ:پس یادت اومد
_اما...اما...شماره منو چجوری گیر آوردی
تهیونگ:کار سختی نبود
_باشه پس.....
حرفم با سوار شدن جونگ کی تو ماشینم نصفه موند و جونگ کی برگشت گفت:دلربا گوه خوردم بیا دوباره باهم باشیم
که ناگهان صدای تهیونگ بلند شد و گفت:کی پیشته دلربا
_ام هیچی بعداً بهت زنگ میزنم
تهیونگ:قطع کنی یه کاری میکنم که پشیمون بشی
مجبور شدم قطع نکنم
🌒🌿🌒🌿🌒🌿🌒🌿🌒🌿🌒🌿🌒🌿🌒🌿🌒🌿🌒🌿🌒🌿🌒
🌒🌿#تومالمنیتاابد🌿🌒
🌒🌿#پارتدوم🌿🌒
با خر ذوقی به عکس تهیونگ زل زدم و گفتم:خداییش این اولین شانسیه که به من رو کرده
چشمامو بستم و با کلی رو یا پردازی خوابم برد
صبح
با صدای زنگ خوردن گوشی چشمامو یکم باز کردم و دنبال گوشی گشتم وقتی پیدا کردم جواب تماس رو دادم درحالی که رو تخت بودم و چشمامو بسته بودم گفتم:مشترک گرامی بنده رو به خواب است لطفاً بعداً تماس بگیرید
و زرت قطع کردم که دوباره زنگ خورد
جواب دادم و با جیغ گفتم:چته روانی اول صبحی داری خواب منو به گند میکشی
چنگ کی: خوبت شد تا دیگه گوشی رو روی من قطع نکنی
_چنگ کی کاری نکن ازت شکایت کنم بری زندان
چنگ کی:اونوقت به چه دلیل
_به دلیل اذیت و ازار و نزاشتن یک آرامش به زندگی من گمشو دیگه پدسگ(نچ نچ نچ خواهرم هم اینقدر بی تربیت)
گوشی قطع کردم و با گیجی به سمت دستشویی رفتم و دست و صورتم رو آب زدم و صبحونه خوردم
واسه سر کار آماده شدم و سوار ماشین شدم
ماشین رو پارک کردم و داخل بیمارستان شدم و با همکارام سلام کردم
وارد دفتر کارم شدم و روپوش سفیدمو پوشیدم که با صدای دستیارم برگشتم
دستیار:خانم کیم ما از دست این پیرزن نمیدونیم چیکار کنیم
با خنده گفتم:برین دامن عربی بپوشین وسط خیابون برقصین
دستیار:خانم کیمم
_الان میام
به دستیارم به سمت اتاق بیکار رفتم که با دیدن آمپول دست پرستار و مامانبزرگ که سعی میکرد فرار کنه خندم گرفت
مامانبزرگ با دیدن من گفت:دلربا خدا به دادت برسه بیا منو از دست اینا رها کن بیا مادر
به سمتش رفتم و گفتم:عزیز دلم واسه چی میترسی ترس نداره اصلا میخوای خودم بزنم
مامانبزرگ:بزن ننه من که نمیتونم خودمو به اینا بسپرم ولی آروم بزنی ننه که دردم نگیره
_باشه چشم
آمپول گرفتم و همزمان به مامانبزرگ صحبت میکردم آمپول زدم بهش
بعد از تموم شدن شیفت کارم به خستگی از محل کار زدم بیرون و سوار ماشین شدم که گوشیم زنگ خورد
چرا یه دقیقه منو ول نمیکنن
_بله
غریبه:سلام خوبی
_ممنون شما
غریبه:انگار یادت رفته که دوست پسرتم
_ببخشید اما من دوست پسر ندارم.....تهیونگ خودتی
تهیونگ:پس یادت اومد
_اما...اما...شماره منو چجوری گیر آوردی
تهیونگ:کار سختی نبود
_باشه پس.....
حرفم با سوار شدن جونگ کی تو ماشینم نصفه موند و جونگ کی برگشت گفت:دلربا گوه خوردم بیا دوباره باهم باشیم
که ناگهان صدای تهیونگ بلند شد و گفت:کی پیشته دلربا
_ام هیچی بعداً بهت زنگ میزنم
تهیونگ:قطع کنی یه کاری میکنم که پشیمون بشی
مجبور شدم قطع نکنم
🌒🌿🌒🌿🌒🌿🌒🌿🌒🌿🌒🌿🌒🌿🌒🌿🌒🌿🌒🌿🌒🌿🌒
۲.۹k
۲۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.