پارت ۴
پارت ۴
زندانیه شیطان
ویو کوک :
بیرون که رفتیم باز اون دوتا رو دیدم انگار اون پسره اسمش چی بود ؟ ته ؟ آره آره
انگار ته داشت گریه میکرد کنجکاو شده بودم بدونم برایه چی گریه میکنه میخواستم برم سمتشون ولی تا دوستش دیدتمون سریع ته رو بلند کرد و از بازوش گرفت که برن وقتی داشتیم از روبرویه هم رد میشدیم ته به شونه ی من خورد که باعث شد کمی عقب برم و دوسته ته ازم عذرخواهی کرد
÷ ببخشید آقا واقعا متاسفم
ویو کوک :
برخورد ته بامن باعث بیرون افتادنه شونش از لباسش شد
÷ ببخشید آقا اجازه مرخصی میدید ؟
اون مارو شناخته بود باورم نمیشه
تو مارو میشناسی ؟
÷ ...
پس میشناسی اگه از دیدنه ما امشب تو این بار به کسی چیزی بگید سرتون رو از تنتون جدا میکنم
÷ چشم قول میدم نه خودم نه رفیقم هیچ حرفی از امشب به کسی نزنیم
میتونی بری
÷ خیلی ممنون با اجازه
ادامه دارد ...
خب دوستان شرایطم برای نوشتن خوب نیست شرمنده کم شد ولی مهر که بیاد تند تند مینویسم :)
زندانیه شیطان
ویو کوک :
بیرون که رفتیم باز اون دوتا رو دیدم انگار اون پسره اسمش چی بود ؟ ته ؟ آره آره
انگار ته داشت گریه میکرد کنجکاو شده بودم بدونم برایه چی گریه میکنه میخواستم برم سمتشون ولی تا دوستش دیدتمون سریع ته رو بلند کرد و از بازوش گرفت که برن وقتی داشتیم از روبرویه هم رد میشدیم ته به شونه ی من خورد که باعث شد کمی عقب برم و دوسته ته ازم عذرخواهی کرد
÷ ببخشید آقا واقعا متاسفم
ویو کوک :
برخورد ته بامن باعث بیرون افتادنه شونش از لباسش شد
÷ ببخشید آقا اجازه مرخصی میدید ؟
اون مارو شناخته بود باورم نمیشه
تو مارو میشناسی ؟
÷ ...
پس میشناسی اگه از دیدنه ما امشب تو این بار به کسی چیزی بگید سرتون رو از تنتون جدا میکنم
÷ چشم قول میدم نه خودم نه رفیقم هیچ حرفی از امشب به کسی نزنیم
میتونی بری
÷ خیلی ممنون با اجازه
ادامه دارد ...
خب دوستان شرایطم برای نوشتن خوب نیست شرمنده کم شد ولی مهر که بیاد تند تند مینویسم :)
۴.۴k
۲۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.