«لجباز»
پارت ۲
جلو رفتم و دیدم مقابل نقاشی محبوبم، رومئو و ژولیت ایستادن.
سواه: بفرمایید این نقاش همین اثره با خودشون صحبت کنید (زیر لب به من گفت) من هرچی بهش گفتم گوش نکرد ولی پیشنهاد پول خیلی خوبی داد حواستو جمع کن
ات: من نقاش این تابلوعم و این تابلو فروشی نیست
مرد مرموز: هی دختر کوچولو من ازت نپرسیدم فروشی هست یا نه. من این تابلو رو میخوام پس کار خودتو سخت نکن قیمت رو بگو.
ات(باعصبانیت) : آقا گوشتون مشکل داره من نمیخوام این تابلو رو بفروشم و شما حق نداری.....
مرد مرموز بازومو محکم گرفت و منو به سمت خودش کشوند. بوی عطر تلخش بینیم رو سوزوند. از ترس دست هام یخ کرده بود.
مرد مرموز: فکر کردی با کی داری اینجور حرف میزنی نکنه دلت یه گوشمالی حسابی میخواد؟
بعد از این حرفش دوتا از همراه هاش چند قدم جلو اومدن.از ترس بغض گلومو گرفته بود که سواه جلو پرید.
سواه: باشه باشه میتونید تابلو رو ببرید.
متعجب و نگران به سواه خیره شدم
مرد مرموز بازومو ول کرد و سمت در خروجی رفت یکی از همراهانش تابلو رو برداشت و یکی دیگه چند دسته اسکناس جلومون پرت کرد. با رفتنشون انگار یه سطل آب یخ روم خالی کردن. متوجه شدم که همه دارن نگاهمون میکنن. سریع خودمو جمع و جور کردم و از بقیه عذر خواهی کردم
ات: هی سواه این چه غلطی بود کردی میدونی که اون نقاشی چقدر برام ارزش داشت. اون یادگار خاطره پدر و مادرم بود.
اشکم داشت در میومد خیلی ناراحت بودم
سواه: از جونت که عزیز تر نبود احمق اونا خطرناک بودن.
با قهر رو از سواه برگردوندم و به هر بدبختی بود اون روز رو تموم کردیم.
وقتی داشتم در گالری رو قفل میکردم سواه دوباره اومد پیشم.
سواه:هی هنوز از دستم ناراحتی؟ خب یکی دیگه بکش. تازه ببین چقدر بابتش پول دادن.
ات: سواه اینجوری قرار بود از نقاشیم محافظت کنی؟
سواه: اگه یه بلایی سر تو میاوردن چی؟ هنوزم نقاشی مهم بود؟
ات: ول کن اصلا حوصله بحث ندارم
و هرکدوم به سمت خونه ها راه افتادیم.
وقتی به خونه رسیدم بدون اینکه شام بخورم، یک راست رفتم به اتاقم و کلی گریه کردم تا خوابم برد.
حمایت فراموش نشه گایز😍
#تهیونگ #کیوت #عاشقانه #بی_تی_اس #کیپاپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #bts #جیهوپ #جانکوک #فیک #فیک_بی_تی_اس #فیک_تهیونگ
جلو رفتم و دیدم مقابل نقاشی محبوبم، رومئو و ژولیت ایستادن.
سواه: بفرمایید این نقاش همین اثره با خودشون صحبت کنید (زیر لب به من گفت) من هرچی بهش گفتم گوش نکرد ولی پیشنهاد پول خیلی خوبی داد حواستو جمع کن
ات: من نقاش این تابلوعم و این تابلو فروشی نیست
مرد مرموز: هی دختر کوچولو من ازت نپرسیدم فروشی هست یا نه. من این تابلو رو میخوام پس کار خودتو سخت نکن قیمت رو بگو.
ات(باعصبانیت) : آقا گوشتون مشکل داره من نمیخوام این تابلو رو بفروشم و شما حق نداری.....
مرد مرموز بازومو محکم گرفت و منو به سمت خودش کشوند. بوی عطر تلخش بینیم رو سوزوند. از ترس دست هام یخ کرده بود.
مرد مرموز: فکر کردی با کی داری اینجور حرف میزنی نکنه دلت یه گوشمالی حسابی میخواد؟
بعد از این حرفش دوتا از همراه هاش چند قدم جلو اومدن.از ترس بغض گلومو گرفته بود که سواه جلو پرید.
سواه: باشه باشه میتونید تابلو رو ببرید.
متعجب و نگران به سواه خیره شدم
مرد مرموز بازومو ول کرد و سمت در خروجی رفت یکی از همراهانش تابلو رو برداشت و یکی دیگه چند دسته اسکناس جلومون پرت کرد. با رفتنشون انگار یه سطل آب یخ روم خالی کردن. متوجه شدم که همه دارن نگاهمون میکنن. سریع خودمو جمع و جور کردم و از بقیه عذر خواهی کردم
ات: هی سواه این چه غلطی بود کردی میدونی که اون نقاشی چقدر برام ارزش داشت. اون یادگار خاطره پدر و مادرم بود.
اشکم داشت در میومد خیلی ناراحت بودم
سواه: از جونت که عزیز تر نبود احمق اونا خطرناک بودن.
با قهر رو از سواه برگردوندم و به هر بدبختی بود اون روز رو تموم کردیم.
وقتی داشتم در گالری رو قفل میکردم سواه دوباره اومد پیشم.
سواه:هی هنوز از دستم ناراحتی؟ خب یکی دیگه بکش. تازه ببین چقدر بابتش پول دادن.
ات: سواه اینجوری قرار بود از نقاشیم محافظت کنی؟
سواه: اگه یه بلایی سر تو میاوردن چی؟ هنوزم نقاشی مهم بود؟
ات: ول کن اصلا حوصله بحث ندارم
و هرکدوم به سمت خونه ها راه افتادیم.
وقتی به خونه رسیدم بدون اینکه شام بخورم، یک راست رفتم به اتاقم و کلی گریه کردم تا خوابم برد.
حمایت فراموش نشه گایز😍
#تهیونگ #کیوت #عاشقانه #بی_تی_اس #کیپاپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #bts #جیهوپ #جانکوک #فیک #فیک_بی_تی_اس #فیک_تهیونگ
۵.۸k
۳۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.