P¹²
P¹²
شکوفه اشکوخون
.
.
@ م...من میخواستم یه چیزی بگم اما کلمات برای بیانش خیلی کمن
_ بگو گوش میدم
تعجب کردم حتی بعد از اینکه فهمید من احساس ندارم همچنان اینطوری حرف میزد؟ واو یعنی چی شده که انقد مستانه داره نگام میکنه؟ اومد کنارم رو تخت نشست (دوستان وقتی سوجین در میزنه سوجی از پنجره به تخت انتقال پیدا میکنه اوکی؟) سرشو انداخت پایین منم داشتم به جلوم نگا میکردم و به صورتش نگاه نکردم
@ خب من....
برگشتم و سوالی نگاش کردم سرشو آورد بالا و با چشمان پر از اشکش مواجه شدم وقتی منو دید بدون وقفه لباشو به لبام چسبوند و شروع به بوسیدنم کرد میخواستم دهن باز کنم و بگم چیکار داری میکنی اما به محض باز شدن دهنم با زبونش احاطم کرد و وقتی نفسش پس رفت ازم جدا شد
@ (در حال نفس نفس زده یونو؟)
=چیکار کردی؟!
@ گفتن حرفم بدون استفاده از کلمات... دوباره تکرا کنم؟؟
= نه تو رو خدا ایندفعه خفه میشی حالا درست بگو چته
که لبشو وحشیانه دوباره لبشو کوبوند رو لبم ولی اینبار زود جدا شد
= این کار یعنی چی؟
@ ببین من دوست دارم نه به عنوان برادر... من خود تو رو میخوام میخوام مال من باشی
= خل شدی تو که میدونی من احساس...
و دوباره بوسههذی مداوم
@ هیششش این یه رازه و من بهش اهمیت نمیدم
تعجب کرده بودم نه از حرفش بلکه از ضربان قلبم چون برای اولین بار داشت مثل توپ میتپید بهتره بزارم سوجین به کارش ادامه بده شاید اینم جزوی از وظیفمه
@ نظرت چیه؟میخوای مان من باشی؟؟
= آره
@ (ذوق میکنه و سوجی و لای بازوهاش فشار میده که سوجی ناله ریزی میکنه) اوه ببخشید
= no problem (مشکلی نیست)
@ خب تنک یو
و دوتاشون میخندن هرچند خنده سوجی فیکه اما باز وایب زیبایی میده
شکوفه اشکوخون
.
.
@ م...من میخواستم یه چیزی بگم اما کلمات برای بیانش خیلی کمن
_ بگو گوش میدم
تعجب کردم حتی بعد از اینکه فهمید من احساس ندارم همچنان اینطوری حرف میزد؟ واو یعنی چی شده که انقد مستانه داره نگام میکنه؟ اومد کنارم رو تخت نشست (دوستان وقتی سوجین در میزنه سوجی از پنجره به تخت انتقال پیدا میکنه اوکی؟) سرشو انداخت پایین منم داشتم به جلوم نگا میکردم و به صورتش نگاه نکردم
@ خب من....
برگشتم و سوالی نگاش کردم سرشو آورد بالا و با چشمان پر از اشکش مواجه شدم وقتی منو دید بدون وقفه لباشو به لبام چسبوند و شروع به بوسیدنم کرد میخواستم دهن باز کنم و بگم چیکار داری میکنی اما به محض باز شدن دهنم با زبونش احاطم کرد و وقتی نفسش پس رفت ازم جدا شد
@ (در حال نفس نفس زده یونو؟)
=چیکار کردی؟!
@ گفتن حرفم بدون استفاده از کلمات... دوباره تکرا کنم؟؟
= نه تو رو خدا ایندفعه خفه میشی حالا درست بگو چته
که لبشو وحشیانه دوباره لبشو کوبوند رو لبم ولی اینبار زود جدا شد
= این کار یعنی چی؟
@ ببین من دوست دارم نه به عنوان برادر... من خود تو رو میخوام میخوام مال من باشی
= خل شدی تو که میدونی من احساس...
و دوباره بوسههذی مداوم
@ هیششش این یه رازه و من بهش اهمیت نمیدم
تعجب کرده بودم نه از حرفش بلکه از ضربان قلبم چون برای اولین بار داشت مثل توپ میتپید بهتره بزارم سوجین به کارش ادامه بده شاید اینم جزوی از وظیفمه
@ نظرت چیه؟میخوای مان من باشی؟؟
= آره
@ (ذوق میکنه و سوجی و لای بازوهاش فشار میده که سوجی ناله ریزی میکنه) اوه ببخشید
= no problem (مشکلی نیست)
@ خب تنک یو
و دوتاشون میخندن هرچند خنده سوجی فیکه اما باز وایب زیبایی میده
۲.۶k
۲۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.