قلمره خوناشام پارت نهم
ا/ت:
وقتی که چشامو باز کردم تو یه جنگل مه آلود بود واقعا ترسناک بود
بعد یا صدایی شنیدم اول ترسیدم بعد کنجکاو شدم که چیه رفتم به سمتش صدا از پشت بوته ها داشت میومد
بهش نزدیک تر شدم که صدا قطع شد بوته هارو زدم کنار دیدم یه روباه با رنگ تنش هم سبز لجنی بود واقعا زیبا بود باهاش بازی کردم بعد یهو خابم گرفت
وقتی که بیدار شدم دیدم روباه نیستش کلی صداش زدم اما نیومد پاشدم و راه افتادم که یا عمارت خیلی خیلی بزرگ ولی قدیمی رو دیدم رفتم سمتش که در یهویی واسم باز شد رفتم تو که دیدم روباه هم اونجا بود دویدم سمتش که یهو تبدیل به انسان شد بالا تنش لخت بود ولی بخاتر اینکه کسی شک نکنه جلوی چشمام رو نگرفتم و خیلی عادی رفتار کردم ولی دروغ چرا پسره خیلی جذاب بود و بدن سکسی هم داشت
بهش گفتم تو اسمت چیه بهم گفت
جیهوپ: من جیهوپم از خاندان گرگینه ها
جیهوپ: حالا تو بگو تو کی هستی تاحالا تورو این اطراف ندیدم!؟
ا/ت: من اسمم ا/ت هست خب راستش من از ده خوناشام ها اومدم ولی هنوز تبدیل به یه خوناشام واقعی نشدم
جیهوپ: خب چرا اومدی اینجا اینجا که قلمره خوناشام ها نیست
ا/ت: باید یه دروغی سرهم میکردم که حرفمو باور کنه بهش گفتم من داشتم میرفتم پیش ترول ها و راهمو گم کردم میشه یه چند رو زی اینجا باشم تورو خدا
جیهوپ: من هیچ کارم باید تورو پیش پادشاه مین ببرم اگه اجازه داد باشه
ا/ت: خب اون الان کجاست
جیهوپ: نمیدونم باید برم دنبالش بگردم همینجا صبر کن الان میام
ا/ت: باشه
جیهوپ رفت و من تو این عمارت بزرگ تنها موندم خیلی ترسناک بود که یهو دستای یکی رو پشت سرم حس کردم و ......
وقتی که چشامو باز کردم تو یه جنگل مه آلود بود واقعا ترسناک بود
بعد یا صدایی شنیدم اول ترسیدم بعد کنجکاو شدم که چیه رفتم به سمتش صدا از پشت بوته ها داشت میومد
بهش نزدیک تر شدم که صدا قطع شد بوته هارو زدم کنار دیدم یه روباه با رنگ تنش هم سبز لجنی بود واقعا زیبا بود باهاش بازی کردم بعد یهو خابم گرفت
وقتی که بیدار شدم دیدم روباه نیستش کلی صداش زدم اما نیومد پاشدم و راه افتادم که یا عمارت خیلی خیلی بزرگ ولی قدیمی رو دیدم رفتم سمتش که در یهویی واسم باز شد رفتم تو که دیدم روباه هم اونجا بود دویدم سمتش که یهو تبدیل به انسان شد بالا تنش لخت بود ولی بخاتر اینکه کسی شک نکنه جلوی چشمام رو نگرفتم و خیلی عادی رفتار کردم ولی دروغ چرا پسره خیلی جذاب بود و بدن سکسی هم داشت
بهش گفتم تو اسمت چیه بهم گفت
جیهوپ: من جیهوپم از خاندان گرگینه ها
جیهوپ: حالا تو بگو تو کی هستی تاحالا تورو این اطراف ندیدم!؟
ا/ت: من اسمم ا/ت هست خب راستش من از ده خوناشام ها اومدم ولی هنوز تبدیل به یه خوناشام واقعی نشدم
جیهوپ: خب چرا اومدی اینجا اینجا که قلمره خوناشام ها نیست
ا/ت: باید یه دروغی سرهم میکردم که حرفمو باور کنه بهش گفتم من داشتم میرفتم پیش ترول ها و راهمو گم کردم میشه یه چند رو زی اینجا باشم تورو خدا
جیهوپ: من هیچ کارم باید تورو پیش پادشاه مین ببرم اگه اجازه داد باشه
ا/ت: خب اون الان کجاست
جیهوپ: نمیدونم باید برم دنبالش بگردم همینجا صبر کن الان میام
ا/ت: باشه
جیهوپ رفت و من تو این عمارت بزرگ تنها موندم خیلی ترسناک بود که یهو دستای یکی رو پشت سرم حس کردم و ......
۱۰.۳k
۰۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.