fake kook
fake kook
part*6۲
فردا
کوک: میخوای زنگ بزنی به کی
ا.ت: میرا و سوجین
کوک: زنگ بزن
میرا: الو ا.ت
ا.ت: سلام عزیزم
میرا: سلام
ا.ت: میخواستم بگم چطوری بگم
میرا: راحت باش
ا.ت: همم من چند ماهی میشه که با یکی رابطه دارم
میرا: کی؟
ا.ت: جونگکوک
میرا: واقعا؟
ا.ت: اره خواستم بگم که میخوایم فردا ازدواج کنیم
میرا: مبارک باشه عزیزم
ا.ت: ممنونم خوشگلم
میرا: حتما میام
ا.ت: با خانواده بیا
میرا: باشه
ا.ت: اگه کاری نداری تا قطع کنم به سوجینم بگم
میرا: باشه عزیزم
ا.ت: بای
میرا: بای
ا.ت: استرس دارم میخوام برا سوجین زنگ بزنم
کوک: استرس نداشته باش
ا.ت: الو
سوجین: الو سلام عزیزم
ا.ت: سلام سوجین میخواستم یه چیزی بگم
سوجین: جانم بگو
ا.ت: من خیلی وقته....
سوجین: مبارک باشه ا.ت منم دعوت میکنی
ا.ت: منظورت چیه
سوجین: واسه عروسیتون دیگه عروسی خودتو جونگکوک تازه میرا بهم پیام داد
ا.ت: میرا بهت گفت
سوجین: اره عزیزم سریع میخوام برم ارایشگاه و لباس بخرم دیگه کاری نداری خدافظ
ا.ت: خدافظ
کوک: دیدی کاری نداشت من برای پدرم و مادرت هم پیام دادم الان بزار برا مینهو زنگ بزنم
ا.ت: اره بزن
کوک: الو
مینهو: الو جانم عشقم
کوک: انا پیشته
مینهو: اره
کوک: همم خواستم بگم که به ا.ت پیشنهاد دادم
مینهو: بازم پیشنهاد دادی مگه خودتون بچه ندارید اخه تو چرا ول کن نیستی
کوک: تو چرا اینقدر منحرفی برو مغزتو بشور پیشنهاد ازدواج میگم
مینهو: اها خب چی گفت
کوک: قبول کرد
مینهو: واقعا
کوک: اره فردا بیاین عروسی
مینهو: باشه خودمو انا میایم
کوک: خب خدانگهدار
مینهو: خدانگهدار
کوک: دیدی کاری نداشت
ا.ت: 😊😊
#کوک
#فیک
#سناریو
part*6۲
فردا
کوک: میخوای زنگ بزنی به کی
ا.ت: میرا و سوجین
کوک: زنگ بزن
میرا: الو ا.ت
ا.ت: سلام عزیزم
میرا: سلام
ا.ت: میخواستم بگم چطوری بگم
میرا: راحت باش
ا.ت: همم من چند ماهی میشه که با یکی رابطه دارم
میرا: کی؟
ا.ت: جونگکوک
میرا: واقعا؟
ا.ت: اره خواستم بگم که میخوایم فردا ازدواج کنیم
میرا: مبارک باشه عزیزم
ا.ت: ممنونم خوشگلم
میرا: حتما میام
ا.ت: با خانواده بیا
میرا: باشه
ا.ت: اگه کاری نداری تا قطع کنم به سوجینم بگم
میرا: باشه عزیزم
ا.ت: بای
میرا: بای
ا.ت: استرس دارم میخوام برا سوجین زنگ بزنم
کوک: استرس نداشته باش
ا.ت: الو
سوجین: الو سلام عزیزم
ا.ت: سلام سوجین میخواستم یه چیزی بگم
سوجین: جانم بگو
ا.ت: من خیلی وقته....
سوجین: مبارک باشه ا.ت منم دعوت میکنی
ا.ت: منظورت چیه
سوجین: واسه عروسیتون دیگه عروسی خودتو جونگکوک تازه میرا بهم پیام داد
ا.ت: میرا بهت گفت
سوجین: اره عزیزم سریع میخوام برم ارایشگاه و لباس بخرم دیگه کاری نداری خدافظ
ا.ت: خدافظ
کوک: دیدی کاری نداشت من برای پدرم و مادرت هم پیام دادم الان بزار برا مینهو زنگ بزنم
ا.ت: اره بزن
کوک: الو
مینهو: الو جانم عشقم
کوک: انا پیشته
مینهو: اره
کوک: همم خواستم بگم که به ا.ت پیشنهاد دادم
مینهو: بازم پیشنهاد دادی مگه خودتون بچه ندارید اخه تو چرا ول کن نیستی
کوک: تو چرا اینقدر منحرفی برو مغزتو بشور پیشنهاد ازدواج میگم
مینهو: اها خب چی گفت
کوک: قبول کرد
مینهو: واقعا
کوک: اره فردا بیاین عروسی
مینهو: باشه خودمو انا میایم
کوک: خب خدانگهدار
مینهو: خدانگهدار
کوک: دیدی کاری نداشت
ا.ت: 😊😊
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۳.۰k
۰۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.