خیانت
#خیانت
#pt24
کارینا و کوک با ضربات سیلی سوهو بیدار شدن ولی واسه کوک بیشتر بودن
سوهو:پاجید پاجید پاپا مامانی
هردو با صورت و حالت خوابالو بیدار شدن سوهو دست اون دوتارو گرفت برد جلو آیینع قدی که هردو با دیدن صورتاشون خواب از سرشون پرید
+_:وای نههههه
_بچه آخه این چه کاریه؟
+پسرم تو باز شیطونی کردی
سوهو:دوجت دالم
_وایسا الان میگیرمت
سوهو زود فرار کرد کوک دنبال کرد و گرفتش
_خوب خودت بگو باهات چیکار کنم
سوهو:اوممم مشلا بلام اشباب باجی بیگیلی
_ای پررو صورتمو کثیف کردی بعد اسباب بازی هم میخوای
سوهو:خب بوجولش
+من دورت برگردم با اون زبونت
کارینا سمت سوهو رفت و اونو تو بغلش گرفت
+برو صورتتو بشور
کارینا از اونجا رفت سوهو رو پشت میز نشوند سوهو نوتلا و توت فرنگی دوست داشت پس کارینا واسه صبحونه براش نوتلا توت فرنگی گذاشت صبحونه رو چید بعد صورتشو پاک کرد که کوک هم اومد و کنار سوهو نشست سوهو شیرشم خورد و آروم رفت پایین سکوت سنگینی بود که کوک سکوت رو شکست
_سه روز دیگه پرواز دارم
+چ چقدر زود(تعجب و ناراحت)
_همه کارام اونجاست وقتی اینجا دیدمت خوشحال شدم فکر نمیکردم دوباره ببینمت
کارینا لبخند تلخی زد
_هنوز نتونستی ببخشیم؟
+چی عوض میشه؟
_دیگه عذاب نمیکشم
کارینا بلند شد و برا اینکه خودشو بزنه به اون راه شروع کرد به شستن ظرفا کوک از پشت نزدیک کارینا شد موهاشو کنار زد و پشت گردنشو بوسید
+کوک ن نکن
_ممکنه آخرین بار باشه پس بزار دلتنگیمو بر طرف کنم
کارینا ظرفارو انداخت تو سینک شیر آب و بست و به طرف کوک برگشت
#pt24
کارینا و کوک با ضربات سیلی سوهو بیدار شدن ولی واسه کوک بیشتر بودن
سوهو:پاجید پاجید پاپا مامانی
هردو با صورت و حالت خوابالو بیدار شدن سوهو دست اون دوتارو گرفت برد جلو آیینع قدی که هردو با دیدن صورتاشون خواب از سرشون پرید
+_:وای نههههه
_بچه آخه این چه کاریه؟
+پسرم تو باز شیطونی کردی
سوهو:دوجت دالم
_وایسا الان میگیرمت
سوهو زود فرار کرد کوک دنبال کرد و گرفتش
_خوب خودت بگو باهات چیکار کنم
سوهو:اوممم مشلا بلام اشباب باجی بیگیلی
_ای پررو صورتمو کثیف کردی بعد اسباب بازی هم میخوای
سوهو:خب بوجولش
+من دورت برگردم با اون زبونت
کارینا سمت سوهو رفت و اونو تو بغلش گرفت
+برو صورتتو بشور
کارینا از اونجا رفت سوهو رو پشت میز نشوند سوهو نوتلا و توت فرنگی دوست داشت پس کارینا واسه صبحونه براش نوتلا توت فرنگی گذاشت صبحونه رو چید بعد صورتشو پاک کرد که کوک هم اومد و کنار سوهو نشست سوهو شیرشم خورد و آروم رفت پایین سکوت سنگینی بود که کوک سکوت رو شکست
_سه روز دیگه پرواز دارم
+چ چقدر زود(تعجب و ناراحت)
_همه کارام اونجاست وقتی اینجا دیدمت خوشحال شدم فکر نمیکردم دوباره ببینمت
کارینا لبخند تلخی زد
_هنوز نتونستی ببخشیم؟
+چی عوض میشه؟
_دیگه عذاب نمیکشم
کارینا بلند شد و برا اینکه خودشو بزنه به اون راه شروع کرد به شستن ظرفا کوک از پشت نزدیک کارینا شد موهاشو کنار زد و پشت گردنشو بوسید
+کوک ن نکن
_ممکنه آخرین بار باشه پس بزار دلتنگیمو بر طرف کنم
کارینا ظرفارو انداخت تو سینک شیر آب و بست و به طرف کوک برگشت
۱۱.۸k
۰۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.