26
#26
روز و شب آخری بود که پسرک کنار زن و بچش بود پروازش برا شب بود و کارینا صبح عکاسی داشت بهترین لباسشو پوشید هرچی میپوشید بهش میومد کوک با عینک دودی به کارینا خیره شده بود بغض بدی تو گلوش بود عکس برداری شروع شد بهترین عکسا از کارینا گرفته شده بود و باز هم پخش شد تو سرتاسر کشور دیگه شب شده بود کوک ساکشو جمع کرده بود
سوهو:پاپا توجا میلی؟
کوک جلو پا سوهو زانو زد و دستاشو تو دستش گرفت
_بابایی بخاطر کارش یه چند وقت باید از اینجا بره
سوهو:یهنی پیجمون نیجتی؟(بغض)
_نه پسرم ولی تا همیشه که نیست
سوهو:پ چرا ماما همج گلیه میتونه (اشک)
_گریه نکن پسرخوشگلم مامانم مثل تو ناراحته همین تو باید قوی بشی تا از مامانی مراقبت کنی پسرم
سوهو:باجه پاپا
سوهو کوک رو بغل کرد بعد رفت پیش کارینا حلقه کارینا دور گردنش بود درش آورد و به طرف کارینا رفت
_خیلی مراقب خودت و پسرمون باش و....
کوک حلقه ازدواج کارینارو دوباره دستش کرد و روشو بوسید
_توکه میدونی هنوزم عاشقتم و میمونم منو ببخش بخاطر همه کارایی که باهات کردم
و بعد از اونجا رفت کارینا رو زمین نشست که دستایع کوچولویی دورش حلقه شد سوهو رو محکم بغل کرد و شروع کرد گریه کرد هق هقاش رفته رفته بلند تر میشد (گریم در اومد مطمئنم شما دیگه عر میزنید) کم کم آروم شد بلند شد و سمت در رفت ولی همه جا خلوت و تاریک بود و پسرک خیلی وقت بود که رفته بود کارینا سوهو رو تو بغلش گرفت و میخوابوندش کم کم سوهو تو بغل کارینا خوابید دخترک پسرکوچولوش رو رو تخت خوابوند و خودش رو مبل نشست ولی دیگه خبری از کوک نشد و.....
روز و شب آخری بود که پسرک کنار زن و بچش بود پروازش برا شب بود و کارینا صبح عکاسی داشت بهترین لباسشو پوشید هرچی میپوشید بهش میومد کوک با عینک دودی به کارینا خیره شده بود بغض بدی تو گلوش بود عکس برداری شروع شد بهترین عکسا از کارینا گرفته شده بود و باز هم پخش شد تو سرتاسر کشور دیگه شب شده بود کوک ساکشو جمع کرده بود
سوهو:پاپا توجا میلی؟
کوک جلو پا سوهو زانو زد و دستاشو تو دستش گرفت
_بابایی بخاطر کارش یه چند وقت باید از اینجا بره
سوهو:یهنی پیجمون نیجتی؟(بغض)
_نه پسرم ولی تا همیشه که نیست
سوهو:پ چرا ماما همج گلیه میتونه (اشک)
_گریه نکن پسرخوشگلم مامانم مثل تو ناراحته همین تو باید قوی بشی تا از مامانی مراقبت کنی پسرم
سوهو:باجه پاپا
سوهو کوک رو بغل کرد بعد رفت پیش کارینا حلقه کارینا دور گردنش بود درش آورد و به طرف کارینا رفت
_خیلی مراقب خودت و پسرمون باش و....
کوک حلقه ازدواج کارینارو دوباره دستش کرد و روشو بوسید
_توکه میدونی هنوزم عاشقتم و میمونم منو ببخش بخاطر همه کارایی که باهات کردم
و بعد از اونجا رفت کارینا رو زمین نشست که دستایع کوچولویی دورش حلقه شد سوهو رو محکم بغل کرد و شروع کرد گریه کرد هق هقاش رفته رفته بلند تر میشد (گریم در اومد مطمئنم شما دیگه عر میزنید) کم کم آروم شد بلند شد و سمت در رفت ولی همه جا خلوت و تاریک بود و پسرک خیلی وقت بود که رفته بود کارینا سوهو رو تو بغلش گرفت و میخوابوندش کم کم سوهو تو بغل کارینا خوابید دخترک پسرکوچولوش رو رو تخت خوابوند و خودش رو مبل نشست ولی دیگه خبری از کوک نشد و.....
۱۲.۰k
۰۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.