خیانت
#خیانت
#pt25
کارینا اول اخم کرد ولی بعد اخماشو از هم باز کرد کوک آروم آروم دستشو زیر لباس کارینا برد و کمر لختشو لمس کرد بدنشو بیشتر به بدنش چسبوند سرشو تو گردن کارینا برد و آروم آروم میبوسید صورتشو روبه رو صورت دخترک آورد کارینا که تا الان سعی داشت خودشو کنترل کنه نتونست و صورت کوک رو تو دستایه سفید و کوچولوش گرفت و لباشو به لباش چسبوند کوک هم بی معطلی همراهی کرد لباشو بیشتر فشار داد صدا بوسه های خیسشون کله آشپزخونه رو گرفته بود دستشو رو قفسه سینه پسرک که حالا از قبل هم صفت تر شده بود کشید تا بازوها و سر شونه هاش که صدا جیغ یکی اونارو از حس خوبشون بیرون آورد و سریع از هم جدا شدن
سوهو:جیغغغغ مامانی منه
کوک سمت سوهو دویید و چون پاها کوچولویی داشت هراز گاهی تلو تلو میخورد و یهو ما بین پاهایه کوک و کارینا قرار گرفت سرشو بالا گرفت با اخم به کوک نگاه کرد
سوهو:بی جلبیت(بی تربیت)
_تو چی میگی جوجه
سوهو:جوجی؟ادان بت نتون میجم؟
سوهو با دستش به بازو کوک مشت میزد ولی دریق از یه زور کوک خنده ای کرد دوتا دستایه سوهو رو گرفت تو هوا که سوهو صورتشو به کوک نزدیک کرد و اخم کرد و لب پایین شو کج کرد
_تو هنوز نمیتونی به خوبی حرف بزنی بعد یکیو مال خودت کردی؟
سوهو:میشونم مح قفیم میشونم اژ توهم قفی تر و هیچلی تر بجم
+قربونت برم(خیلی آروم)
کوک خنده ای کرد
_میخوای مثل بابایی قوی باشی؟
سوهو:اوهوم
_پس میتونیم تو نبود من مراقب مامانی باشی؟
سوهو:وبا نباجی
_من ازت قول خواستما؟
سوهو:گ...گ..گو...ل؟
_آره قول اینجوری
کوک انگوشت ریز میزه سوهو رو با انگوشت کوچیکش گرفت
سوهو خندید ولی میونه خندها سوهو این کوک و کارینا بودن که داغون بودن کوک سوهو رو بغل کرد سرشو تو موهایه پر پشت پسرکوچولوش برد چند قطره اشک از چشماش اومد پایین و رو لباس پسرش ریخت
آخرایه شب بود کوک سوهو رو خودش خوابوند تماسی از طرف جیمین داشت که بیلیت گرفته بود واسه سه روز دیگه کارینا رویه تخت به پهلو خوابیده بود کوک آروم آروم پشت کارینا قرار گرفت دستشو رو بازو کارینا آروم میمالید
_شب بخیر...
+......
پرش به سه روز بعد
#pt25
کارینا اول اخم کرد ولی بعد اخماشو از هم باز کرد کوک آروم آروم دستشو زیر لباس کارینا برد و کمر لختشو لمس کرد بدنشو بیشتر به بدنش چسبوند سرشو تو گردن کارینا برد و آروم آروم میبوسید صورتشو روبه رو صورت دخترک آورد کارینا که تا الان سعی داشت خودشو کنترل کنه نتونست و صورت کوک رو تو دستایه سفید و کوچولوش گرفت و لباشو به لباش چسبوند کوک هم بی معطلی همراهی کرد لباشو بیشتر فشار داد صدا بوسه های خیسشون کله آشپزخونه رو گرفته بود دستشو رو قفسه سینه پسرک که حالا از قبل هم صفت تر شده بود کشید تا بازوها و سر شونه هاش که صدا جیغ یکی اونارو از حس خوبشون بیرون آورد و سریع از هم جدا شدن
سوهو:جیغغغغ مامانی منه
کوک سمت سوهو دویید و چون پاها کوچولویی داشت هراز گاهی تلو تلو میخورد و یهو ما بین پاهایه کوک و کارینا قرار گرفت سرشو بالا گرفت با اخم به کوک نگاه کرد
سوهو:بی جلبیت(بی تربیت)
_تو چی میگی جوجه
سوهو:جوجی؟ادان بت نتون میجم؟
سوهو با دستش به بازو کوک مشت میزد ولی دریق از یه زور کوک خنده ای کرد دوتا دستایه سوهو رو گرفت تو هوا که سوهو صورتشو به کوک نزدیک کرد و اخم کرد و لب پایین شو کج کرد
_تو هنوز نمیتونی به خوبی حرف بزنی بعد یکیو مال خودت کردی؟
سوهو:میشونم مح قفیم میشونم اژ توهم قفی تر و هیچلی تر بجم
+قربونت برم(خیلی آروم)
کوک خنده ای کرد
_میخوای مثل بابایی قوی باشی؟
سوهو:اوهوم
_پس میتونیم تو نبود من مراقب مامانی باشی؟
سوهو:وبا نباجی
_من ازت قول خواستما؟
سوهو:گ...گ..گو...ل؟
_آره قول اینجوری
کوک انگوشت ریز میزه سوهو رو با انگوشت کوچیکش گرفت
سوهو خندید ولی میونه خندها سوهو این کوک و کارینا بودن که داغون بودن کوک سوهو رو بغل کرد سرشو تو موهایه پر پشت پسرکوچولوش برد چند قطره اشک از چشماش اومد پایین و رو لباس پسرش ریخت
آخرایه شب بود کوک سوهو رو خودش خوابوند تماسی از طرف جیمین داشت که بیلیت گرفته بود واسه سه روز دیگه کارینا رویه تخت به پهلو خوابیده بود کوک آروم آروم پشت کارینا قرار گرفت دستشو رو بازو کارینا آروم میمالید
_شب بخیر...
+......
پرش به سه روز بعد
۱۳.۸k
۰۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.