فیک عشق غمارباز
پارت۱۲
گلوریا: بعد چند دقیقه رسیدیم....پیاده شدیم و داشتیم اروم قدم میزدیم
جونگ کوک: چیزی میخوری؟
_نه..
جونگ کوک: باشه........بعد چند دقیقه راه رفتن جلومون یه پشمک فزوشی بود بهش نگاه کردم دیدم از دهنش داره اب میاد
ببین صبر کن من الان باید به یکی زنگ بزنم سریع میام
گلوریا: باشه منم میرم اونور ببینم
_باشه مراقب باش
گلوریا: دلم خیلیییی پشمک خواست ولی کارتمو تو خونه جا گذاشتم الانم پول ندارم بخرم چیکار کنم..به این عن اقا بگم ببخره تا اخر عمرم منت مبزاره
جونگ کوک: دوتا پشمک خریدم و رفتم طرفش از پشت اوردم تو صورتش
گلوریا: یهو یه پشمک اومد جلو صورتم گفتم حتما فرشتس برگشتم دیدم فرشته عذابه..ولی به هر حال ازش گرفتم....تو از کجا فهمیدی دلم پشمک میخواد
_خب وقتی بهت نگاه کردم از دهنت اب افتاده بود
گلوریا: بله از دست من....
_حالا بخور
گلوریا: داشتم میخوردم...برا من صورتی بود برای اون سفید.....یهو سرشو خم کرد و از مال من یه گاز زد
عهههه چرا مال منو میخوری
_دوست دارم....
گلوریا: یه چشم غره رفتم و شروع به خوردن کردم
رز: اوفففف حوصلم چسید پس چرا نمیاد....یهو یاد خرفش افتادم (من دیر میام)اههههههه قشنگ حولم چسید اوفففففف بهتره برم حموم
از حموم اومدم بیرون ساعت هشت بود....یعنی چقدر دیر میاد بزار زنگ بزنم ببینم کی میاد
مشترک مورد نظر قادر به پاسخ گویی نیستند لطفا....
اوففف چرا جواب نمیده...
لباس پوشیدم موهامو خشک کردم بستم یه ارایش خیلیی ملایم کردم و رو تخت نشستم و گوشیمو گرفتم دستم
دوساعت بعد
وای چقدر خوابم گرفته مگه ساعت چنده.......واتتتتتت؟؟؟؟ساعت یه ربع به یازدس؟؟؟؟؟
اوفففف امان از این گوشی کل وقتمو گرفت ولی چقدر خرید انلاینی کردم.........ته نیومد پوففففففف بهتره بخوابم
تهیونگ: بعد زدن اون چند نفر خسته برگشتیم خونه از بچه ها خدافظی کردم و رفتم سمت خونه
رز: اهه خوابم نمیبره نصف شب شد بازم نیومد بهتره رو مبل بشینم منتظرش بمونم
تهیونگ: وقتی رسیدم ساعت یک بود در و باز کردم رفتم تو دیدم رز رو مبل ولو خوابش برده......خندم گرفت.....بخاطر من اذیت شده.......بلندش کردم و بردمش تو اتاق گذاشتمش رو تخت و پتو رو کشیدم روش..چقدر کیوت خوابیده بود.......چرا نمیتونستم نگاهمو ازش بردارم.....بزور بلند شدم و یه دوش گرفتم و دیدم ساعت دو شده دیگه همینجوریپهن تخت شدم
گلوریا: بعد چند دقیقه رسیدیم....پیاده شدیم و داشتیم اروم قدم میزدیم
جونگ کوک: چیزی میخوری؟
_نه..
جونگ کوک: باشه........بعد چند دقیقه راه رفتن جلومون یه پشمک فزوشی بود بهش نگاه کردم دیدم از دهنش داره اب میاد
ببین صبر کن من الان باید به یکی زنگ بزنم سریع میام
گلوریا: باشه منم میرم اونور ببینم
_باشه مراقب باش
گلوریا: دلم خیلیییی پشمک خواست ولی کارتمو تو خونه جا گذاشتم الانم پول ندارم بخرم چیکار کنم..به این عن اقا بگم ببخره تا اخر عمرم منت مبزاره
جونگ کوک: دوتا پشمک خریدم و رفتم طرفش از پشت اوردم تو صورتش
گلوریا: یهو یه پشمک اومد جلو صورتم گفتم حتما فرشتس برگشتم دیدم فرشته عذابه..ولی به هر حال ازش گرفتم....تو از کجا فهمیدی دلم پشمک میخواد
_خب وقتی بهت نگاه کردم از دهنت اب افتاده بود
گلوریا: بله از دست من....
_حالا بخور
گلوریا: داشتم میخوردم...برا من صورتی بود برای اون سفید.....یهو سرشو خم کرد و از مال من یه گاز زد
عهههه چرا مال منو میخوری
_دوست دارم....
گلوریا: یه چشم غره رفتم و شروع به خوردن کردم
رز: اوفففف حوصلم چسید پس چرا نمیاد....یهو یاد خرفش افتادم (من دیر میام)اههههههه قشنگ حولم چسید اوفففففف بهتره برم حموم
از حموم اومدم بیرون ساعت هشت بود....یعنی چقدر دیر میاد بزار زنگ بزنم ببینم کی میاد
مشترک مورد نظر قادر به پاسخ گویی نیستند لطفا....
اوففف چرا جواب نمیده...
لباس پوشیدم موهامو خشک کردم بستم یه ارایش خیلیی ملایم کردم و رو تخت نشستم و گوشیمو گرفتم دستم
دوساعت بعد
وای چقدر خوابم گرفته مگه ساعت چنده.......واتتتتتت؟؟؟؟ساعت یه ربع به یازدس؟؟؟؟؟
اوفففف امان از این گوشی کل وقتمو گرفت ولی چقدر خرید انلاینی کردم.........ته نیومد پوففففففف بهتره بخوابم
تهیونگ: بعد زدن اون چند نفر خسته برگشتیم خونه از بچه ها خدافظی کردم و رفتم سمت خونه
رز: اهه خوابم نمیبره نصف شب شد بازم نیومد بهتره رو مبل بشینم منتظرش بمونم
تهیونگ: وقتی رسیدم ساعت یک بود در و باز کردم رفتم تو دیدم رز رو مبل ولو خوابش برده......خندم گرفت.....بخاطر من اذیت شده.......بلندش کردم و بردمش تو اتاق گذاشتمش رو تخت و پتو رو کشیدم روش..چقدر کیوت خوابیده بود.......چرا نمیتونستم نگاهمو ازش بردارم.....بزور بلند شدم و یه دوش گرفتم و دیدم ساعت دو شده دیگه همینجوریپهن تخت شدم
۷۲.۸k
۱۲ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.