فیک عشق غمارباز
پارت۱۱
رز: دیگه یکم سرخ شدم بعد دوباره فیلمو نگاه کردم..
ساعت تقریبا دوازده فیلمه تموم شد......
تهیونگ: خب تموم شد....فیلمش اونقدر که میخواستم ترسناک نبود
رز: ترسناک نبود ؟؟من دارم هنوزم سکته میکنم
تهیونگ: خیلی خب دیگه برو بخواب منم برم بخوابم
داشت همینجوری خیلی کیوت نگاهم میکرد فهمیدم...........تو میترسی
رز: نه من نمیترسم کی گفته
تهیونگ: باشه پس برو بخواب ببینم...
رز: با ترس رفتم تو اتاقم گرفتم خوابیدم رو تخت همش صدا میومد واقعا ترسیده بودم یهو زیر تختم یه صدای خش خش اومد جیغ زدم رفتم اتاق تهیونگ و پریدم بغلش........
تهیونگ: وای....چته....چی شده؟؟؟
رز: از تختم یه صدایی اومد خیلی ترسیدم
تهیونگ: جرررر...فتم میترسی پس چرا گفتی نه
رز: خب میخواستم جلوی تو بگم ترسو نیستم
تهیونگ: معلومه.....خب بیا اینجا بخواب.....
رز: باشه پس من اونور میخوابم تو هم اینور
تهیونگ: اوکی حالا برو بخواب دیگه
رز: رفتم خوابیدم اونم چراغارو خاموش کرد و خوابید
#صبح......**
گلوریا: از خواب بلند شدم دیدم بغلم نیست یهو صدای در اومد.....
جونگ کوک: عهههه بیدارشدی؟؟؟چه خوب بیا اینم از صبحانت بخور
گلوریا: صبح بخیر......واوو خیلی خوشمزمه بنظر میرسن............خودت درست کردی؟!
جونگ کوک: اهوم....
گلوریا: شروع کردم به خوردن بعد اینکه خوردم بلند شدم و لباسامو عوض کردم و نشستم رو تخت....حوصلم واقعا ریده بود
جونگ کوک: حوصلت سر رفته؟؟؟
_ اره...
جونگ کوک: خب بلند شو بریم بیرون
گلوربا: کجا
جونگ کوک: میریم پارک قدم میزنیم بعد با ماشین یکم میگردیم
گلوریا: باشه...خیلی خوبه....من پس برم اماده بشم
جونگ کوک: باشه..........
تهیونگ: با صدای زنگ گوشیم دوتایی بیدار شدیم...گوشیو برداشتم دیدم شوگاعه
شوگا: بیا بریم
تهیونگ: باشه بزار اماده بشم
رز: کی بود؟
تهیونگ: شوگا....من باید برم شب یکم دیر میام
رز: اما توکه ثبحانه نخوردی
تهیونگ: نمیخواد بعدن یچیز میخورم.....من رفتم بای
رز: باشه..بای........اینوقت صبح کار؟؟
ژاکلین: هنوز هم مدرکی از این خلافکارا پیدا نکردید؟
_ نه خانم
ژاکلین: جسد چی؟؟هیچ اثری روش نیست؟؟؟همجارو خب بررسی کردید؟
_ بله خانم هیچ اثری ازشون نیست
ژاکلین: گند بزنن به این شانس......اها راستی خبری از گلوریا نشد؟؟؟
_ خانم ایشون الان با جئون جونگ کوک رابطه دارن
ژاکلین: همون رئیس خلافکارا؟؟
_بله خانم همونه........
ژاکلین: هه مثلا پلیس بوده با یه خلافکار ادم کش وارد رابطه شده.........
خیلی خب دیگه میتونی بری.........
_چشم......
ژاکلین: به زودی گیرتون میندازم.........نمیزارم ازاد تو ابن شهر برید و بیاید و ادما رو راحت و بدون مجازات بکشید............
گلوریا: تو ماشین بودیم جونگ کوک خودش رانندگی میکرد
جونگ کوک: راستی اسم بچمون و چی میخوای بزاریم؟؟
گلوریا: نمیدونم.....هرچی میخوای بزار....
جونگ کوک: یعنی اصلا برات مهم نیست؟؟
گلوریا: خب هنوز یه ماهم نشده باردارم چرا بادی فکر کنم؟؟
جونگ کوک: اصلا تو این بچرو دوست نداری..
گلوریا: الان چه ربطی داره......من خودم میدونم بچمو دوس دارم یا نه نیازم نی به کسی ثابت کنم
جونگ کوک: توکه راست میگی
رز: دیگه یکم سرخ شدم بعد دوباره فیلمو نگاه کردم..
ساعت تقریبا دوازده فیلمه تموم شد......
تهیونگ: خب تموم شد....فیلمش اونقدر که میخواستم ترسناک نبود
رز: ترسناک نبود ؟؟من دارم هنوزم سکته میکنم
تهیونگ: خیلی خب دیگه برو بخواب منم برم بخوابم
داشت همینجوری خیلی کیوت نگاهم میکرد فهمیدم...........تو میترسی
رز: نه من نمیترسم کی گفته
تهیونگ: باشه پس برو بخواب ببینم...
رز: با ترس رفتم تو اتاقم گرفتم خوابیدم رو تخت همش صدا میومد واقعا ترسیده بودم یهو زیر تختم یه صدای خش خش اومد جیغ زدم رفتم اتاق تهیونگ و پریدم بغلش........
تهیونگ: وای....چته....چی شده؟؟؟
رز: از تختم یه صدایی اومد خیلی ترسیدم
تهیونگ: جرررر...فتم میترسی پس چرا گفتی نه
رز: خب میخواستم جلوی تو بگم ترسو نیستم
تهیونگ: معلومه.....خب بیا اینجا بخواب.....
رز: باشه پس من اونور میخوابم تو هم اینور
تهیونگ: اوکی حالا برو بخواب دیگه
رز: رفتم خوابیدم اونم چراغارو خاموش کرد و خوابید
#صبح......**
گلوریا: از خواب بلند شدم دیدم بغلم نیست یهو صدای در اومد.....
جونگ کوک: عهههه بیدارشدی؟؟؟چه خوب بیا اینم از صبحانت بخور
گلوریا: صبح بخیر......واوو خیلی خوشمزمه بنظر میرسن............خودت درست کردی؟!
جونگ کوک: اهوم....
گلوریا: شروع کردم به خوردن بعد اینکه خوردم بلند شدم و لباسامو عوض کردم و نشستم رو تخت....حوصلم واقعا ریده بود
جونگ کوک: حوصلت سر رفته؟؟؟
_ اره...
جونگ کوک: خب بلند شو بریم بیرون
گلوربا: کجا
جونگ کوک: میریم پارک قدم میزنیم بعد با ماشین یکم میگردیم
گلوریا: باشه...خیلی خوبه....من پس برم اماده بشم
جونگ کوک: باشه..........
تهیونگ: با صدای زنگ گوشیم دوتایی بیدار شدیم...گوشیو برداشتم دیدم شوگاعه
شوگا: بیا بریم
تهیونگ: باشه بزار اماده بشم
رز: کی بود؟
تهیونگ: شوگا....من باید برم شب یکم دیر میام
رز: اما توکه ثبحانه نخوردی
تهیونگ: نمیخواد بعدن یچیز میخورم.....من رفتم بای
رز: باشه..بای........اینوقت صبح کار؟؟
ژاکلین: هنوز هم مدرکی از این خلافکارا پیدا نکردید؟
_ نه خانم
ژاکلین: جسد چی؟؟هیچ اثری روش نیست؟؟؟همجارو خب بررسی کردید؟
_ بله خانم هیچ اثری ازشون نیست
ژاکلین: گند بزنن به این شانس......اها راستی خبری از گلوریا نشد؟؟؟
_ خانم ایشون الان با جئون جونگ کوک رابطه دارن
ژاکلین: همون رئیس خلافکارا؟؟
_بله خانم همونه........
ژاکلین: هه مثلا پلیس بوده با یه خلافکار ادم کش وارد رابطه شده.........
خیلی خب دیگه میتونی بری.........
_چشم......
ژاکلین: به زودی گیرتون میندازم.........نمیزارم ازاد تو ابن شهر برید و بیاید و ادما رو راحت و بدون مجازات بکشید............
گلوریا: تو ماشین بودیم جونگ کوک خودش رانندگی میکرد
جونگ کوک: راستی اسم بچمون و چی میخوای بزاریم؟؟
گلوریا: نمیدونم.....هرچی میخوای بزار....
جونگ کوک: یعنی اصلا برات مهم نیست؟؟
گلوریا: خب هنوز یه ماهم نشده باردارم چرا بادی فکر کنم؟؟
جونگ کوک: اصلا تو این بچرو دوست نداری..
گلوریا: الان چه ربطی داره......من خودم میدونم بچمو دوس دارم یا نه نیازم نی به کسی ثابت کنم
جونگ کوک: توکه راست میگی
۱۳۴.۴k
۱۲ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.