(بهم اعتماد کن) پارت ۷
(بهم اعتماد کن) پارت ۷
ویو ا/ت : شروع کردن باهم دعوا کردن دلم مث سیرو سرکه میجوشه
اگه کوک ببازه
باید برای همیشه از زندگیم بره
نهه بدون اون نمیتونم
نگاهشون داشتم که استپ کردن
جون وو : هه نمیتونی شکستم بدی جونگ کوک
کوک : ههه من؟
ویو ا/ت : توی یه ضربه پخش زمینش کرد
کوک : عایششش بیاننن(میدونید معنیش چیه دیگه به کره ای یعنی ببخشید)
جون وو : *از رو زمین بلند میشه
پس دوست پسرشی
*کوک میره جلو و کنار گوشش میگه
کوک : آره ......نبینم دورو ورش بپلکی
*و دست ا/تو میگیره و میرن
جون وو : عایششششششش پسره ی **
یکی : جون وو خوبی
یکی دیگه : بد جوری زمینت زدا
جون وو : خفه شید همتون
بورام : دوست دخترشه*میشینه رو زمین و گریه میکنه
من.....من کوک و دوس داشتمممممممم هق
یکی : واقعن
بورام : هر*زه ی عوضی فک کردی میزارم با کوک باشی مال خودمه
*و بلند میشه و میره
جون وو : *نیشخند
ا/ت توهم قرار نیست با اون باشی
.......
کوک : ......
ا/ت : *به بازوی کوک میزنه
پسره ی دیوونه .......عایشش فک کردم قراره از زندگیم بریییی؟
کوک : *خنده
من؟
من میباختمم که ۲۵ صدم امکان داشت نمیرفتم از زندگیت ......
ا/ت : کوک.....
کوک : هوم؟
ا/ت : اگه من ...اگه من سر قضیه امروز....
*بغض
اگه من سر قضیه امروز حامله شده باشم چی *گریه
کوک : ...ا/ت میشه از این جور فکرا نکنی
ا/ت : ....
کوک : ا/ت قول میدم اینجوری نیس
ا/ت : *کوک و بغل میکنه
اگه تو امروز نبودی معلوم نبود چی بشه
کوک : ....
اهم ....خب بزار جو رو عوض کنم
الان وقت غذاس میخایی بریم یچی بخوریم
ا/ت : اومم...باشه
میرن سالن غذاخوری مدرسه/
*غذاشونو میگیرن و میرن پشت یه میز
نگاه همه روشونه مخصوصن جون وو و بورام
ا/ت : احساس بدی دارم
کوک : به خاطر دعوای امروزه ولش به هیچ جات نباشه
بعد خوردن غذاشون /
کوک : میرم یه آب معدنی بگیرم اینجا باش تا بیام
ا/ت : منم میرم ظرف هارو بدم اینجا میمونم
کوک : اومم
*جون وو و اکیپشون کنار دیوار وایسادن
ا/ت میره ظرف و بزاره که جون وو پاشو دراز میکنه و ا/ت میفته زمین
ا/ت : عایی
جون وو : بیانننننننن
اکیپش : *میخندن
ا/ت : ........
جون وو و اکیپش میرن
.....
کوک : ا/تتت خوبیی رو زمین چه میکنی
*برمیگرده و جون وو رو میبینه
میره بره که ا/ت استین لباسشو میکشه
ا/ت : کار اون نبود خودم افتادم
کوک : .....واقعنی
ا/ت : اوهوم
بریم کلاس
کوک : باشه
......
چند ساعت بعد /
*چند دقیقه دیگه کلاس تموم میشه و موقع رفتن به خونس
معلم : خدافز بچه ها
کوک : بریم ا/ت
توی راه/
کوک : کاش میتونستم شبا هم پیشت باشم تا فکرایی که منو عصبی میکنه نکنی
مث رفتنت به پشت بوم
ا/ت : عامم...اوهوم
...
رسیدن/
کوک : دیگه باید برم
ا/ت : اوهوم
*از تو خونه ا/ت صدای جرو بحث م ا/ت میاد
م ا/ت : دختره ی خیرهههه معلوم نیست کجا هست این وقت شب
مث ج* نده ها رفتار میکنه عفریته
ا/ت :
کوک : خودتو ناراحت نکن باشِ
ویو ا/ت : شروع کردن باهم دعوا کردن دلم مث سیرو سرکه میجوشه
اگه کوک ببازه
باید برای همیشه از زندگیم بره
نهه بدون اون نمیتونم
نگاهشون داشتم که استپ کردن
جون وو : هه نمیتونی شکستم بدی جونگ کوک
کوک : ههه من؟
ویو ا/ت : توی یه ضربه پخش زمینش کرد
کوک : عایششش بیاننن(میدونید معنیش چیه دیگه به کره ای یعنی ببخشید)
جون وو : *از رو زمین بلند میشه
پس دوست پسرشی
*کوک میره جلو و کنار گوشش میگه
کوک : آره ......نبینم دورو ورش بپلکی
*و دست ا/تو میگیره و میرن
جون وو : عایششششششش پسره ی **
یکی : جون وو خوبی
یکی دیگه : بد جوری زمینت زدا
جون وو : خفه شید همتون
بورام : دوست دخترشه*میشینه رو زمین و گریه میکنه
من.....من کوک و دوس داشتمممممممم هق
یکی : واقعن
بورام : هر*زه ی عوضی فک کردی میزارم با کوک باشی مال خودمه
*و بلند میشه و میره
جون وو : *نیشخند
ا/ت توهم قرار نیست با اون باشی
.......
کوک : ......
ا/ت : *به بازوی کوک میزنه
پسره ی دیوونه .......عایشش فک کردم قراره از زندگیم بریییی؟
کوک : *خنده
من؟
من میباختمم که ۲۵ صدم امکان داشت نمیرفتم از زندگیت ......
ا/ت : کوک.....
کوک : هوم؟
ا/ت : اگه من ...اگه من سر قضیه امروز....
*بغض
اگه من سر قضیه امروز حامله شده باشم چی *گریه
کوک : ...ا/ت میشه از این جور فکرا نکنی
ا/ت : ....
کوک : ا/ت قول میدم اینجوری نیس
ا/ت : *کوک و بغل میکنه
اگه تو امروز نبودی معلوم نبود چی بشه
کوک : ....
اهم ....خب بزار جو رو عوض کنم
الان وقت غذاس میخایی بریم یچی بخوریم
ا/ت : اومم...باشه
میرن سالن غذاخوری مدرسه/
*غذاشونو میگیرن و میرن پشت یه میز
نگاه همه روشونه مخصوصن جون وو و بورام
ا/ت : احساس بدی دارم
کوک : به خاطر دعوای امروزه ولش به هیچ جات نباشه
بعد خوردن غذاشون /
کوک : میرم یه آب معدنی بگیرم اینجا باش تا بیام
ا/ت : منم میرم ظرف هارو بدم اینجا میمونم
کوک : اومم
*جون وو و اکیپشون کنار دیوار وایسادن
ا/ت میره ظرف و بزاره که جون وو پاشو دراز میکنه و ا/ت میفته زمین
ا/ت : عایی
جون وو : بیانننننننن
اکیپش : *میخندن
ا/ت : ........
جون وو و اکیپش میرن
.....
کوک : ا/تتت خوبیی رو زمین چه میکنی
*برمیگرده و جون وو رو میبینه
میره بره که ا/ت استین لباسشو میکشه
ا/ت : کار اون نبود خودم افتادم
کوک : .....واقعنی
ا/ت : اوهوم
بریم کلاس
کوک : باشه
......
چند ساعت بعد /
*چند دقیقه دیگه کلاس تموم میشه و موقع رفتن به خونس
معلم : خدافز بچه ها
کوک : بریم ا/ت
توی راه/
کوک : کاش میتونستم شبا هم پیشت باشم تا فکرایی که منو عصبی میکنه نکنی
مث رفتنت به پشت بوم
ا/ت : عامم...اوهوم
...
رسیدن/
کوک : دیگه باید برم
ا/ت : اوهوم
*از تو خونه ا/ت صدای جرو بحث م ا/ت میاد
م ا/ت : دختره ی خیرهههه معلوم نیست کجا هست این وقت شب
مث ج* نده ها رفتار میکنه عفریته
ا/ت :
کوک : خودتو ناراحت نکن باشِ
۳۹.۲k
۰۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.