پارتشصتوچهار

#پارت_شصت‌و‌چهار




منم چال داشتم خیلی باحال بود
+ کی صبحانه اماده کرده ؟؟
- مامانم
+ واقعا یعنی اومد اینجا
- بله اگه جنابعالی دیشب پیشم نمیخوابیدی الان باید جفتمون پس گردنی میخوردیم

+ اه اه اه از کلاسم جا افتادیم امروز برنامه ی امتحانات رو میدن
- اره درسا خانوم باید زیاد درس بخونیا

+ میخوای جای تو هم بخونم
- اگه بخونی ممنونت میشم
+ مگه بیکارم
- خب بیا امروز ببرمت اداره
+ نه ی وقت دارم میزنن
- بدو برو لباس بپوش دیرم شده

دوتامون بلند شدیم رفتیم اماده بشیم
همین طور که بین لباسام میگشتم گفتم : من چی بپوشم ؟؟؟ 😔
- بیا منو بپوش

+ پوشیدنی نیستی

ی مانتوی ابی اسمونی که پایین مانتو برج ایفل صورتی کشیده شده بود با ی شال و شلوار مشکی و کفش ابی
رفتم جلوی اینه تا خواستم شونه رو بردارم ادرین شونه رو برداشت و کشید به موهاش

+ های اقاعه اون شونه مال منه
- واقعا
+ بله
- نمیدونستم بفرمایید

شونه رو به طرف گرفت تا خواستم برش دارم محکم کشید به موهام و در رفت

+ ههههه میکشمت ... پدر سسس..صلواتی

وای سرم خر الاغ
موهام رو ی طرف ریختم و رژ صورتی با رژ گونه ی اجری و خط چشم کشیدم و رفتم بیرون
ادرین روی مبل نشسته بود همین که اومدم برگشت که دستم رو گرفتم جلوی دهنم و الکی سرفه کردم
و در همون حالت که رژم رو نبینه گفتم
+ بریم ؟؟

مشکوک نگاهم کرد و ی تای ابروش رو داد بالا ولی سریع بلند شد و رفت
در هونه رو قفل کردم و رفتیم طرف اسانسور
دکمه رو زدیم و وایسادیم تا بیاد
در باز شد و ادربن اول رفت داخل


پیج رمانم در اینستا zohre_15_

[ببخشید اگه کم بود یکشنبه ۵ اسفند جبران میشه و قسمت های با حال 😜 😍 😘 ]
دیدگاه ها (۲)

#پارت_شصت‌و‌پنجگفتن خانوما اولن اقایون سرم پایین بود و پشتم ...

#پارت_شصت‌و‌شش-هیچ کنارم نشست و منم بیخیال شدم همینطور که دا...

#پارت_شصت‌و‌سه- میگم چرا تو ساختمون سگ اوردی ؟؟+ این مال من ...

#پارت_شصت‌و‌دو بعد از اینکه صورتم رو شستم اماده شدیم تا بریم...

mea and juliet 1

yek tarafe part : 10

پارت ۸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط