پارت شصت و سه
#پارت_شصتوسه
- میگم چرا تو ساختمون سگ اوردی ؟؟
+ این مال من نیست مال همسایه بغلیه سگ من توی خونم
+توی خونته ؟؟؟!! مگه الان اینجا خونت نیست
- نه
+پس چی ؟؟
- اینجا رو برای تو گرفتم که با تو باشم مامانم گیر نده
+ چه مامانی داری تو
با اخم نگاهم کرد
- درسا درباره ی مامان من درست بحرف
+ کــثــافــت
هجوم اورد طرفم و یقم رو گرفت که افتادم رو تخت و اون به حالتی روم خیمه زد بود
- خیلی داری زبون درازی میکنی فک نکن باهات خوب بودم خبریه عاشق چشم و ابروت شدم
عصبانی شدم و تنها ی چیز از دهنم در اومد
+ بی نـ ـ ـامـ ـ ـوس
چنان با خشم زد تو گوشم لبه ی تخت بودم افتادم رو زمین
خــــــــداااااااااااااااااااا من با این تشنژ میزنم اگه زیر ی سقف باشم 😭 😭 😭 😭 😭
چند دقیقه همونجوری روی زمین دراز کشیدم و صورتم رو نمیدید
دید بلند نمیشم اومد بالا سرم و یکی زد تو پهلوم که تو خودم جمع شدم و یکی زد تو قلبم که نفسم بند اومد
- هووووی مُردی چی شد
آروم اشک ریختم
آرروم اشک ریختم
آررروم اشک ریختم
ولی این درد لعنیتی
داشت دیگه میکشتم
صدای گریم بلند شد و بلند گریه کردم که نفسم گرفت دیگه فقط اشک از چشمم میومد
ادرین اروم کنارم زانو زد
سرم داشت می پوکید
- درسا قرصات کجاست
هیچی نگفتم
نفس کم اوردم
- لعنتی بگو قرصات کجاست
بازم هیچی نگفتم کع با دو از اتاق رفت بیرون
دیگه دیدم تار شده بود در لحضه های اخر عمرم بود داشتم با عزرائیل رو بوسی میکردم که ادرین اومد و قرص رو به زور بهم داد و خوردم
کمی که گذشت حالم بهتر شد و زدم زیر گریه کل بدنم درد میکرد مخصوصا سرم
ادرین همونطور که رو زمین دراز کشیده بودم دراز کشید و بغلم کرد
با مشت میزدم تو سینش ولی اون هیچی دادی نزد
- هیششش بخواب
نفمیدم چی شد که خوابم برد
چشمام رو باز کردم روی تخت بودم ولی من یادمه رو زمین بودم
حتما ادرین اوردتم روی تخت
غلط زدم که دیدم ادرین کنارم خوابیده تو خواب هم اخموعه
چشمام رو بستم که حس کردم یکی دست کشید روی سرم چشمام رو باز کردم که دیدم ادرین بیدار شد
- جوجه مگه من نگفتم قرصات رو بخور
+ یادم نبود
لبخند ملیحی زد که چال گونش پدیدار شد
پیج اینستاگرامم فالو شه میخوام رمان رو از اول بزارم توی اون : @_zohre_15
- میگم چرا تو ساختمون سگ اوردی ؟؟
+ این مال من نیست مال همسایه بغلیه سگ من توی خونم
+توی خونته ؟؟؟!! مگه الان اینجا خونت نیست
- نه
+پس چی ؟؟
- اینجا رو برای تو گرفتم که با تو باشم مامانم گیر نده
+ چه مامانی داری تو
با اخم نگاهم کرد
- درسا درباره ی مامان من درست بحرف
+ کــثــافــت
هجوم اورد طرفم و یقم رو گرفت که افتادم رو تخت و اون به حالتی روم خیمه زد بود
- خیلی داری زبون درازی میکنی فک نکن باهات خوب بودم خبریه عاشق چشم و ابروت شدم
عصبانی شدم و تنها ی چیز از دهنم در اومد
+ بی نـ ـ ـامـ ـ ـوس
چنان با خشم زد تو گوشم لبه ی تخت بودم افتادم رو زمین
خــــــــداااااااااااااااااااا من با این تشنژ میزنم اگه زیر ی سقف باشم 😭 😭 😭 😭 😭
چند دقیقه همونجوری روی زمین دراز کشیدم و صورتم رو نمیدید
دید بلند نمیشم اومد بالا سرم و یکی زد تو پهلوم که تو خودم جمع شدم و یکی زد تو قلبم که نفسم بند اومد
- هووووی مُردی چی شد
آروم اشک ریختم
آرروم اشک ریختم
آررروم اشک ریختم
ولی این درد لعنیتی
داشت دیگه میکشتم
صدای گریم بلند شد و بلند گریه کردم که نفسم گرفت دیگه فقط اشک از چشمم میومد
ادرین اروم کنارم زانو زد
سرم داشت می پوکید
- درسا قرصات کجاست
هیچی نگفتم
نفس کم اوردم
- لعنتی بگو قرصات کجاست
بازم هیچی نگفتم کع با دو از اتاق رفت بیرون
دیگه دیدم تار شده بود در لحضه های اخر عمرم بود داشتم با عزرائیل رو بوسی میکردم که ادرین اومد و قرص رو به زور بهم داد و خوردم
کمی که گذشت حالم بهتر شد و زدم زیر گریه کل بدنم درد میکرد مخصوصا سرم
ادرین همونطور که رو زمین دراز کشیده بودم دراز کشید و بغلم کرد
با مشت میزدم تو سینش ولی اون هیچی دادی نزد
- هیششش بخواب
نفمیدم چی شد که خوابم برد
چشمام رو باز کردم روی تخت بودم ولی من یادمه رو زمین بودم
حتما ادرین اوردتم روی تخت
غلط زدم که دیدم ادرین کنارم خوابیده تو خواب هم اخموعه
چشمام رو بستم که حس کردم یکی دست کشید روی سرم چشمام رو باز کردم که دیدم ادرین بیدار شد
- جوجه مگه من نگفتم قرصات رو بخور
+ یادم نبود
لبخند ملیحی زد که چال گونش پدیدار شد
پیج اینستاگرامم فالو شه میخوام رمان رو از اول بزارم توی اون : @_zohre_15
۱۳.۲k
۲۶ بهمن ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.