شبیه شیشه بود اما شکستن را نمی فهمید
شبیه شیشه بود اما شکستن را نمی فهمید
تمام درد اینجا بود ، او من را نمی فهمید
خودش با خنده هایی تلخ بند کفش من را بست
وگرنه پای من تردید ماندن را نمی فهمید
اگر تنها رفیقم هر کسی، غیر از صداقت بود
دلم اینقدر ارزش های دشمن را نمی فهمید
وجود شعر در دنیای ماشینی غنیمت بود
وگرنه هیچ مردی در جهان زن را نمی فهمید
سکوتم کوهی از حرف و نگاهم خیس ماندن بود
و او هم فرق شب با روز روشن را نمی فهمید
من او را خوب فهمیدم کمی عاقل تر از من بود
همیشه درد اینجا بود، او من را نمی فهمید
#علی_صفری
تمام درد اینجا بود ، او من را نمی فهمید
خودش با خنده هایی تلخ بند کفش من را بست
وگرنه پای من تردید ماندن را نمی فهمید
اگر تنها رفیقم هر کسی، غیر از صداقت بود
دلم اینقدر ارزش های دشمن را نمی فهمید
وجود شعر در دنیای ماشینی غنیمت بود
وگرنه هیچ مردی در جهان زن را نمی فهمید
سکوتم کوهی از حرف و نگاهم خیس ماندن بود
و او هم فرق شب با روز روشن را نمی فهمید
من او را خوب فهمیدم کمی عاقل تر از من بود
همیشه درد اینجا بود، او من را نمی فهمید
#علی_صفری
۱.۹k
۲۲ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.