فیک استری کیدز پارت۲
فیک استری کیدز پارت۲
هیورین: هی هانا
هانا: بله
هورین: چون توایس لایو داشت و ما زود رفتیم قراره واسه جبران دوباره بریم
هانا: اها اوکی
هیورین: الان خوبی
هانا: اره خوبم
هیورین: خب دیگه بریم
هانا: بریم
سونهی: همه هستید
الکسا: هیورین رفته دنبال هانا الان میاد
سونهی: اوکی
هانا: بریم
ا.ت: خوبی هانا؟
هانا: اره خوبم بریم
رفتیم تو یکی از اتاق های کمپانی و لایو رو شروع کردیم و من دوباره پیش هیورین نشستم دفعه قبل نتونستم کامنت هارو بخونم ولی الان میتونم و گوشی دست هیورین بود و هیورین یکیش رو خوند
استی: هانا خیلی کیوته🥺❤🫶🏻
هیورین: 😅
هانا: توهم همینطور
الکسا: به دوست پسرش رفته😅
همه: 😂😂
هانا: همچنین کویین
جینا: بعضی موقه ها فکر میکنم هیچ ارزشی تو گروه ندارم ولی تظاهر میکنم همچی اوکیه و هیچ اتفاقی نیوفتاده
استی: جینا من دوست دارم❤
جینا: با این حرف استی خیلی خوشحال شدم
منم دوست دارم
استی: لبخند های هانا قشنگه
استی: اره ولی بیشتر سوجین
هانا: اووو
سوجین: خجالت کشیده😊
میسو:*سوجین رو بغل میکنه*من وقتی برای اولین بار اونی رو دیدم این موضوع رو فهمیدم
استی: 🥺❤😍
سوجین: منم روز اول فهمیدم
میسو: چی رو
سوجین: خوشگلیت
هیورین: من هنوز بازنشست نشدم😉😎
الکسا: اگه تو اینو میگی من چی بگم😌😎
هیورین: حسود🙄😒(فکر کردم فقط لینو و هیونجین باهم مشکل دارن😂)
استی: هیورین و الکسا خوشگلیشون برابره😍
هیورین: اره ولی واسه من یکم بیشتره
همه جز الکسا: 😂😂
هیورین: چرا نمیخندی
الکسا: هههههه خوبه
ا.ت: 😅
هیورین: بروعمتو مسخره کن *میزنتش*
الکسا: ایییییی
سونهی: ناگهان خری گفت
هیورین و الکسا: گوینده خر است
استی: 😂😂
همه جز سونهی: 😂😂
سونهی: حیف اینهه وقت واسه بزرگ کردنت گذاشتم🫤😐
ویو راوی
اره دیگه خلاصه یکم بحث شوخی شد و با استی خداحافظی کردن و رفتن
ویو لینو
با هان و هیونجین و فلیکس تو اشپزخونه بودیم که دیدم هیورین و هانا با خنده اومدن خونه فهمیدم لایوشون تموم شده
لایوشون تموم شد بریم
هیونجین: نه الان تازه اومدن بزار شب بریم
فلیکس: اره
هان: راست میگه
لینو: اوکی
(شب)
چان: بچه ها بریم
همه: بریم
ویو فلیکس
رفتیم تو یکی از اتاق های کمپانی و مثل همیشه لینو و هان پیش هم نشستم نمیدونستم کجا بشینم دیهو دیدم چانگبین داره میره پیش هیونجین که خودم سریع رفتم اونجا نشستم و چانگبین رفت پیش چان نشست و لایو رو شروع کردیم وسطای لایو بود احساس میردم یکم یخ کردم چون فقط یه لباس استین کوتا و یه شلوار داشتم که هیونجین بغلم کرد و احساس گرم شدن بهم دست داد هممون داشتیم با استی حرف میزدیم ولی لینو و هان فقط داشتن باهم حرف میزدن شمادوتا نمیخوایید دس از سر هم بردارین؟
لینو: نه
استی: هان و لینو مثل چسب بهم چسبیدن
هیورین: هی هانا
هانا: بله
هورین: چون توایس لایو داشت و ما زود رفتیم قراره واسه جبران دوباره بریم
هانا: اها اوکی
هیورین: الان خوبی
هانا: اره خوبم
هیورین: خب دیگه بریم
هانا: بریم
سونهی: همه هستید
الکسا: هیورین رفته دنبال هانا الان میاد
سونهی: اوکی
هانا: بریم
ا.ت: خوبی هانا؟
هانا: اره خوبم بریم
رفتیم تو یکی از اتاق های کمپانی و لایو رو شروع کردیم و من دوباره پیش هیورین نشستم دفعه قبل نتونستم کامنت هارو بخونم ولی الان میتونم و گوشی دست هیورین بود و هیورین یکیش رو خوند
استی: هانا خیلی کیوته🥺❤🫶🏻
هیورین: 😅
هانا: توهم همینطور
الکسا: به دوست پسرش رفته😅
همه: 😂😂
هانا: همچنین کویین
جینا: بعضی موقه ها فکر میکنم هیچ ارزشی تو گروه ندارم ولی تظاهر میکنم همچی اوکیه و هیچ اتفاقی نیوفتاده
استی: جینا من دوست دارم❤
جینا: با این حرف استی خیلی خوشحال شدم
منم دوست دارم
استی: لبخند های هانا قشنگه
استی: اره ولی بیشتر سوجین
هانا: اووو
سوجین: خجالت کشیده😊
میسو:*سوجین رو بغل میکنه*من وقتی برای اولین بار اونی رو دیدم این موضوع رو فهمیدم
استی: 🥺❤😍
سوجین: منم روز اول فهمیدم
میسو: چی رو
سوجین: خوشگلیت
هیورین: من هنوز بازنشست نشدم😉😎
الکسا: اگه تو اینو میگی من چی بگم😌😎
هیورین: حسود🙄😒(فکر کردم فقط لینو و هیونجین باهم مشکل دارن😂)
استی: هیورین و الکسا خوشگلیشون برابره😍
هیورین: اره ولی واسه من یکم بیشتره
همه جز الکسا: 😂😂
هیورین: چرا نمیخندی
الکسا: هههههه خوبه
ا.ت: 😅
هیورین: بروعمتو مسخره کن *میزنتش*
الکسا: ایییییی
سونهی: ناگهان خری گفت
هیورین و الکسا: گوینده خر است
استی: 😂😂
همه جز سونهی: 😂😂
سونهی: حیف اینهه وقت واسه بزرگ کردنت گذاشتم🫤😐
ویو راوی
اره دیگه خلاصه یکم بحث شوخی شد و با استی خداحافظی کردن و رفتن
ویو لینو
با هان و هیونجین و فلیکس تو اشپزخونه بودیم که دیدم هیورین و هانا با خنده اومدن خونه فهمیدم لایوشون تموم شده
لایوشون تموم شد بریم
هیونجین: نه الان تازه اومدن بزار شب بریم
فلیکس: اره
هان: راست میگه
لینو: اوکی
(شب)
چان: بچه ها بریم
همه: بریم
ویو فلیکس
رفتیم تو یکی از اتاق های کمپانی و مثل همیشه لینو و هان پیش هم نشستم نمیدونستم کجا بشینم دیهو دیدم چانگبین داره میره پیش هیونجین که خودم سریع رفتم اونجا نشستم و چانگبین رفت پیش چان نشست و لایو رو شروع کردیم وسطای لایو بود احساس میردم یکم یخ کردم چون فقط یه لباس استین کوتا و یه شلوار داشتم که هیونجین بغلم کرد و احساس گرم شدن بهم دست داد هممون داشتیم با استی حرف میزدیم ولی لینو و هان فقط داشتن باهم حرف میزدن شمادوتا نمیخوایید دس از سر هم بردارین؟
لینو: نه
استی: هان و لینو مثل چسب بهم چسبیدن
۸.۷k
۲۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.