Ataman Koleji 4
-عمر
آیبیکه:آسیه ببین کیه؟
آسیه درو باز میکنه
آسیه:عه سلام زنمو سلام مامان خوبین؟
آیبیکه:عههههه.. مامان مامان.. سلام خوبین؟
شنگول:سلام چه خبر؟
خدیجه:سلام عزیزم خوبی؟
آیبیکه:بله مرسی خوش اومدین بفرمایید
اولجان:عه سلام مامان خوبی؟سلام زنمو چی طوری؟
خدیجه:مرسی پسرم
شنگول:خب عمر کو؟
آیبیکه:ههه چیزه تو اتاق
عمر:سلام مامان،سلام زنمو خوبین؟ چه خبر؟ آها راستی آیبیکه من اینجا رو تمیز کردم
آیبیکه:ههههه مرسی.. باشه ،دستت درد نکنه
عمر:نه بابا کاری نکردم
شنگول:ام باشه خب ... بگین ببینم غذا چیه؟
خدیجه:وا شنگول بزار برسیم
بعد از ظهر
...................
-آیبیکه
عمر توی فکر بود و چیزی نمیگفت
آیبیکه:ام عمر چیزه .. چیزی شده؟
آسیه:عمر آیبیکه با توعه
عمر:ها آه نه هیچی
اون روز هم گذشت
....................................
-شنگول
آیبیکه:مامان فقط دوروز مونده واسه ثبت نام تو مدرسه ها!
شنگول:باشه دخترم
آیبیکه:آخه مامان زنمو خدیجه اینا هم به حرفه ما هنوز ثبت نام نکردند
آیبیکه رفت تو اتاقش
خب بزار زنگ بزنم به این آقا عاکف
در حال زنگ خوردن
-اورهان
چی ؟چی شنیدم آقا عاکف چرا؟
ویدئو کال
شنگول:الو سلام آفا عاکیف
عاکف:سلام شنگول خانوم.. طوری شده؟
_نه میخواستم راجبع اون قضیه حرف بزنم
شنگول میخواد راجبع کدوم قضیه با آقا عاکف حرف بزنه؟
#عمر
#یعییت_کوچاک
#آیبیکه
#ملیس_مینکاری
#آسیه
#سو_بورجو_یازگی_جوشکن
#شنگول
#خدیجه
#اولجان
#جیهان_شمشیک
#اورهان
#عاکف
#خواهران _برداران
آیبیکه:آسیه ببین کیه؟
آسیه درو باز میکنه
آسیه:عه سلام زنمو سلام مامان خوبین؟
آیبیکه:عههههه.. مامان مامان.. سلام خوبین؟
شنگول:سلام چه خبر؟
خدیجه:سلام عزیزم خوبی؟
آیبیکه:بله مرسی خوش اومدین بفرمایید
اولجان:عه سلام مامان خوبی؟سلام زنمو چی طوری؟
خدیجه:مرسی پسرم
شنگول:خب عمر کو؟
آیبیکه:ههه چیزه تو اتاق
عمر:سلام مامان،سلام زنمو خوبین؟ چه خبر؟ آها راستی آیبیکه من اینجا رو تمیز کردم
آیبیکه:ههههه مرسی.. باشه ،دستت درد نکنه
عمر:نه بابا کاری نکردم
شنگول:ام باشه خب ... بگین ببینم غذا چیه؟
خدیجه:وا شنگول بزار برسیم
بعد از ظهر
...................
-آیبیکه
عمر توی فکر بود و چیزی نمیگفت
آیبیکه:ام عمر چیزه .. چیزی شده؟
آسیه:عمر آیبیکه با توعه
عمر:ها آه نه هیچی
اون روز هم گذشت
....................................
-شنگول
آیبیکه:مامان فقط دوروز مونده واسه ثبت نام تو مدرسه ها!
شنگول:باشه دخترم
آیبیکه:آخه مامان زنمو خدیجه اینا هم به حرفه ما هنوز ثبت نام نکردند
آیبیکه رفت تو اتاقش
خب بزار زنگ بزنم به این آقا عاکف
در حال زنگ خوردن
-اورهان
چی ؟چی شنیدم آقا عاکف چرا؟
ویدئو کال
شنگول:الو سلام آفا عاکیف
عاکف:سلام شنگول خانوم.. طوری شده؟
_نه میخواستم راجبع اون قضیه حرف بزنم
شنگول میخواد راجبع کدوم قضیه با آقا عاکف حرف بزنه؟
#عمر
#یعییت_کوچاک
#آیبیکه
#ملیس_مینکاری
#آسیه
#سو_بورجو_یازگی_جوشکن
#شنگول
#خدیجه
#اولجان
#جیهان_شمشیک
#اورهان
#عاکف
#خواهران _برداران
۱۹۷
۲۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.