رم ان؛ ع ش ق ی ک ط رف ه :)
رمان؛ عشق یک طرفه :)
فصل ¹؛ پارت ¹³ :)
و گفتم: حواست باشه چی داری میگیا چت شده تو؟ نفس عمیقی کشیدم و ادامه دادم: ببین دریا من عاشقتم ببخشید سرت داد زدم فقط بگو چت شده تو؟
+هیچی عشقم بخدا یه شوخی بود جدی نگیر
امیر"
صورتم با صورتش برخورد داشت جوری که نفس هام به صورتش میخورد و این حالمو خوب میکرد چشماش برق میزد لبخندی زده بود همینجوری تو چشای هم ذول زده بودیم
+امیر ببخشی..... وسط های حرفش بود که گفتم: هیس!بزار تو سکوت باشیم
+نه ببین بخدا عشقم شوخی بود ناراحت نشدی که
از کلمه عشقم خیلی خوشم میومد اونم به من میگفت همینجا بودیم ل......ب. م....و به ل.....ب.....ش نزدیک کردم ولی ب....و...س...ش نکردم همونجوری واستادیم ولی ل....ب.....م به ل....ب...ش خورد همینجوری ل.....ب همو میخوردیم تا اینکه در باز شد و با چهره رونیکا مواجه شدیم ،
دریا"
وای بدبخ شدم این همرو میزاره کف دست مامانم یا ابلفز اخه الان باید منو م.....یبو....س...ید ولی نه جمعش میکنم آره جم میکنم!
+چی چیزه رونیکا .... همینجا بودم ک رونیکا گفت: وایییی دریا بیا پیشم
+جانم؟ببین چیزه
× بابا چرت نگو اسکل آفرین مخ شو بزن به کسی نمیگم تو خود دریایی
+مرسی عشقم به کسی نمیگی؟
×نه بابا مگه خرم منم ارتین و مخ شو اینجوری زدم دیه برو بکارت برس اینارو بهش نگیااا
+نه نمیگم خیالت راحت آروم آروم رفتم تو اتاق امیر و درم بستم تو فکر بودم که امیر گفت: چیشد؟چیگفت؟نمیگه به کسی؟
خیلی دوست دارم نزدیکش شم و بغلش کنم برا همین داشتم میرفتم نزدیک همینطوری که داشتم میرفتم گفتم: نه عشقم نمیگه به کسی
_ آخه مگه دختر به گشنگی تو داریم؟
دریا"
رفتم نزدیک تر ل.....ب......شو......خر.....د....م...
محکم منو انداخت رو تخت و ل....ب....م....و خرد
ادامه دارد.......
فصل ¹؛ پارت ¹³ :)
و گفتم: حواست باشه چی داری میگیا چت شده تو؟ نفس عمیقی کشیدم و ادامه دادم: ببین دریا من عاشقتم ببخشید سرت داد زدم فقط بگو چت شده تو؟
+هیچی عشقم بخدا یه شوخی بود جدی نگیر
امیر"
صورتم با صورتش برخورد داشت جوری که نفس هام به صورتش میخورد و این حالمو خوب میکرد چشماش برق میزد لبخندی زده بود همینجوری تو چشای هم ذول زده بودیم
+امیر ببخشی..... وسط های حرفش بود که گفتم: هیس!بزار تو سکوت باشیم
+نه ببین بخدا عشقم شوخی بود ناراحت نشدی که
از کلمه عشقم خیلی خوشم میومد اونم به من میگفت همینجا بودیم ل......ب. م....و به ل.....ب.....ش نزدیک کردم ولی ب....و...س...ش نکردم همونجوری واستادیم ولی ل....ب.....م به ل....ب...ش خورد همینجوری ل.....ب همو میخوردیم تا اینکه در باز شد و با چهره رونیکا مواجه شدیم ،
دریا"
وای بدبخ شدم این همرو میزاره کف دست مامانم یا ابلفز اخه الان باید منو م.....یبو....س...ید ولی نه جمعش میکنم آره جم میکنم!
+چی چیزه رونیکا .... همینجا بودم ک رونیکا گفت: وایییی دریا بیا پیشم
+جانم؟ببین چیزه
× بابا چرت نگو اسکل آفرین مخ شو بزن به کسی نمیگم تو خود دریایی
+مرسی عشقم به کسی نمیگی؟
×نه بابا مگه خرم منم ارتین و مخ شو اینجوری زدم دیه برو بکارت برس اینارو بهش نگیااا
+نه نمیگم خیالت راحت آروم آروم رفتم تو اتاق امیر و درم بستم تو فکر بودم که امیر گفت: چیشد؟چیگفت؟نمیگه به کسی؟
خیلی دوست دارم نزدیکش شم و بغلش کنم برا همین داشتم میرفتم نزدیک همینطوری که داشتم میرفتم گفتم: نه عشقم نمیگه به کسی
_ آخه مگه دختر به گشنگی تو داریم؟
دریا"
رفتم نزدیک تر ل.....ب......شو......خر.....د....م...
محکم منو انداخت رو تخت و ل....ب....م....و خرد
ادامه دارد.......
۵.۷k
۰۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.