رم ان؛ ع ش ق ی ک ط رف ه :)
رمان؛ عشق یک طرفه :)
فصل ¹؛ پارت ¹⁴ :)
دستشو پایین تر برد و دا....م....ن مو کشید پایین دستشو برد ل...ا....ی .... و همینطوری ادامه میداد تا در دوباره باز شد پتو رو انداخت رومون ایندفعه ارتین بود با لحن خنده گفت: داداش ببخش برس بکارت ،
معلوم بود امیر سگ شده بود برا همین پتو رو انداخت اونور و یه سیلی محکم به صورتم زد بغض کردم صورت گوگولیم گریه ای شده بود نفهمیدم چیشد این چش بود چرا اینکارو کرد هر....ز...ه عوضی
+امیر منو میزنی؟آره منو میزنی؟
امیر"
وای بدبخت شدم چیکار کردم؟ دست خودم نبود اصلا وای چی بگم بهش برا ارتین عوضی دارم عاشقال بیشور اون باعث شد بزنمش، تو فکر بودم که صدایی رشته افکارمو پاره کرد:ط من میرم دیگه پیشم نیا یهو دستی رو لبم گذاشت و دوباره کشید و گفت: بوسه ای که بهت دادمو پس میگیرم دیگه پیشم نیا
_ چیزه دریا ببخشید بشین برات توضیح بدم خواهش میکنم
+بفرما بنال توضیح بده
_سگ بودم ببخشید خواهش میکنم منو ببخش جون عزیز ترین کست ببخشید حواسم نبود من که ننه بابام و از دست دادم نمیخام تورم از دس بدم من سگم من روانیم من عاشقالم توروخدا
+اسم مادرشو آورد دلم براش سوخ واقن درسته سیلی زد بهم ولی چند ساله میشناسمش روانیه برا همین گفتم: امم اقای امیر رادفر شرطی برا بخشیدن داره.
_جانم هرچی بگی باشه ۱ ملیارد پول بزنم بکارتت؟بریم کافه رستوران .... داشت همینطوری نظر میداد که گفتم: نه بابا، شرطش اینه بیای بغلم کنی یه بوسم کنی ازم تعریف کنید منو بزاری ل....ا....ی پ....ا....ه...ا..ت داشتم میگفتم که گفت: خو از اول بگو دیگه خیلی اسونهه اومد تمام کار هارو انجام دادم آخر سرم یه ماچش کردم و گفتم: بخشیدمت فقط دفعه بعد بزنی با بزرگترین شرط هم نمیبخشمت
_قول میدم نمیزنم عشقم
دیگه خسته شدم رفتم پایین نشستم پیش رونیکا مو به مو رو برای رونیکا تعریف کردم بدبخ دهن باز نشسته بود فقد گوش میداد که گوشیم زنگ خورد گوشیمو برداشتم اسم مامانم بود جواب دادم :
_الو؟
+دختر زل زلیل شی
+چیشده؟
_این خبره چیه تو اکسپلور پر شده؟کامنت هاشو خوندی؟ بابات ببینه بدبختت میکنه
با قیافه ترس به رونیکا نگاه کردم اونم داشت میلرزید هی میگفت چیه میگفتم ساکت ، قط کردم زدم اکسپلور عکس منو امیر موقع ب.وس......د.....ن پخش شده بود حتی موقع .......
بدبخ شدم همرو به رونیکا گفتم اونم داشت صلوات میفرستاد تا بدبخ نشیم چون مامان اون بفهمه میدونه رونیکا هم تو این ماجرا نقش داشته
ادامه دارد.....
فصل ¹؛ پارت ¹⁴ :)
دستشو پایین تر برد و دا....م....ن مو کشید پایین دستشو برد ل...ا....ی .... و همینطوری ادامه میداد تا در دوباره باز شد پتو رو انداخت رومون ایندفعه ارتین بود با لحن خنده گفت: داداش ببخش برس بکارت ،
معلوم بود امیر سگ شده بود برا همین پتو رو انداخت اونور و یه سیلی محکم به صورتم زد بغض کردم صورت گوگولیم گریه ای شده بود نفهمیدم چیشد این چش بود چرا اینکارو کرد هر....ز...ه عوضی
+امیر منو میزنی؟آره منو میزنی؟
امیر"
وای بدبخت شدم چیکار کردم؟ دست خودم نبود اصلا وای چی بگم بهش برا ارتین عوضی دارم عاشقال بیشور اون باعث شد بزنمش، تو فکر بودم که صدایی رشته افکارمو پاره کرد:ط من میرم دیگه پیشم نیا یهو دستی رو لبم گذاشت و دوباره کشید و گفت: بوسه ای که بهت دادمو پس میگیرم دیگه پیشم نیا
_ چیزه دریا ببخشید بشین برات توضیح بدم خواهش میکنم
+بفرما بنال توضیح بده
_سگ بودم ببخشید خواهش میکنم منو ببخش جون عزیز ترین کست ببخشید حواسم نبود من که ننه بابام و از دست دادم نمیخام تورم از دس بدم من سگم من روانیم من عاشقالم توروخدا
+اسم مادرشو آورد دلم براش سوخ واقن درسته سیلی زد بهم ولی چند ساله میشناسمش روانیه برا همین گفتم: امم اقای امیر رادفر شرطی برا بخشیدن داره.
_جانم هرچی بگی باشه ۱ ملیارد پول بزنم بکارتت؟بریم کافه رستوران .... داشت همینطوری نظر میداد که گفتم: نه بابا، شرطش اینه بیای بغلم کنی یه بوسم کنی ازم تعریف کنید منو بزاری ل....ا....ی پ....ا....ه...ا..ت داشتم میگفتم که گفت: خو از اول بگو دیگه خیلی اسونهه اومد تمام کار هارو انجام دادم آخر سرم یه ماچش کردم و گفتم: بخشیدمت فقط دفعه بعد بزنی با بزرگترین شرط هم نمیبخشمت
_قول میدم نمیزنم عشقم
دیگه خسته شدم رفتم پایین نشستم پیش رونیکا مو به مو رو برای رونیکا تعریف کردم بدبخ دهن باز نشسته بود فقد گوش میداد که گوشیم زنگ خورد گوشیمو برداشتم اسم مامانم بود جواب دادم :
_الو؟
+دختر زل زلیل شی
+چیشده؟
_این خبره چیه تو اکسپلور پر شده؟کامنت هاشو خوندی؟ بابات ببینه بدبختت میکنه
با قیافه ترس به رونیکا نگاه کردم اونم داشت میلرزید هی میگفت چیه میگفتم ساکت ، قط کردم زدم اکسپلور عکس منو امیر موقع ب.وس......د.....ن پخش شده بود حتی موقع .......
بدبخ شدم همرو به رونیکا گفتم اونم داشت صلوات میفرستاد تا بدبخ نشیم چون مامان اون بفهمه میدونه رونیکا هم تو این ماجرا نقش داشته
ادامه دارد.....
۴.۱k
۰۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.