رم ان؛ ع ش ق ی ک ط رف ه :)
رمان؛ عشق یک طرفه :)
فصل ¹؛ پارت ¹¹:)
بدون حرفی رسیدیم خونه درو باز کرد و با قیافه ارتین و رونیکا روبرو شدیم،
من که کلا ماتم بردع بود امیر بیچاره هم اون وسط مبهوت بود ولی انگار امیر خبر داشت از این قضیه داشت نقش بازی میکرد تا من نفهمم اره اره،
من که نفهمیدم قضیه چیع گفتم: تو و ارتین تو خونه امیر؟ منطقیه؟
رونیکا گفت: وا امیر بهت نگفته دریا؟قرار بود امشب سوپرایزت کنیم
وا چی میگه این رفتم وشگونش گرفتم و بردمش اونور و گفتم: تخمسگ چیمیگی قضیه چیه؟
×اسکل امیر پیم داد گفت کلید دسته ارتینه برید خونمون پول میزنم کارتتون هرچقدر دلتون میخاد وسیله بخرید تا دریا خوشحال شه حالا دور بر تو نگا کن ،
بدون حرفی دور و ورم و دیدم همه جا بادکنک هلیومی کلی کیک و شیرینی های گرون قیمت واقن کارتو بدی دست رونیکا همین میشه یعنی به قدری کیک و شیرینی های گردن قیمت زیاد بود از رونیکا پرسیدم: دیوس یه روز کارتو داد دستش ریدی تو مالی که داشت، خره کیک و شیرینی ها همه چقدر شدن؟
×اولن خدش گفت کلی برات بخرم و تازه من شیرینی کشمشی برداشتم زنگ زدم بهش گفتم من کشمشی برداشتم گفت گرون بردار میخام خاص باشه دومن همه شدن 5 ملیون 500
+یا ابلفض قشنگ ریدی تو مالش من نمیگم 5 م گرونه میگم آبروم میره پیش امیر حالا چطوری تو چشاش نگاه کنم اونم ۵ م دادی ب یه شیرینی ساده خاک تو سرت
×خو امیر گفت
+ از این ب بعد اون هرچی گفت بگو چشم خو؟😒
×چشم فرمانده
چشم قره ای رفتم براش و رفتم پیش امیر اینا .....
یکم دیه
فصل ¹؛ پارت ¹¹:)
بدون حرفی رسیدیم خونه درو باز کرد و با قیافه ارتین و رونیکا روبرو شدیم،
من که کلا ماتم بردع بود امیر بیچاره هم اون وسط مبهوت بود ولی انگار امیر خبر داشت از این قضیه داشت نقش بازی میکرد تا من نفهمم اره اره،
من که نفهمیدم قضیه چیع گفتم: تو و ارتین تو خونه امیر؟ منطقیه؟
رونیکا گفت: وا امیر بهت نگفته دریا؟قرار بود امشب سوپرایزت کنیم
وا چی میگه این رفتم وشگونش گرفتم و بردمش اونور و گفتم: تخمسگ چیمیگی قضیه چیه؟
×اسکل امیر پیم داد گفت کلید دسته ارتینه برید خونمون پول میزنم کارتتون هرچقدر دلتون میخاد وسیله بخرید تا دریا خوشحال شه حالا دور بر تو نگا کن ،
بدون حرفی دور و ورم و دیدم همه جا بادکنک هلیومی کلی کیک و شیرینی های گرون قیمت واقن کارتو بدی دست رونیکا همین میشه یعنی به قدری کیک و شیرینی های گردن قیمت زیاد بود از رونیکا پرسیدم: دیوس یه روز کارتو داد دستش ریدی تو مالی که داشت، خره کیک و شیرینی ها همه چقدر شدن؟
×اولن خدش گفت کلی برات بخرم و تازه من شیرینی کشمشی برداشتم زنگ زدم بهش گفتم من کشمشی برداشتم گفت گرون بردار میخام خاص باشه دومن همه شدن 5 ملیون 500
+یا ابلفض قشنگ ریدی تو مالش من نمیگم 5 م گرونه میگم آبروم میره پیش امیر حالا چطوری تو چشاش نگاه کنم اونم ۵ م دادی ب یه شیرینی ساده خاک تو سرت
×خو امیر گفت
+ از این ب بعد اون هرچی گفت بگو چشم خو؟😒
×چشم فرمانده
چشم قره ای رفتم براش و رفتم پیش امیر اینا .....
یکم دیه
۱.۳k
۰۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.