هَمیشه کمی دور می ایستاد..
هَمیشه کمی دور می ایستاد..
اِنقدر دور که نتوانی در آغوشش بکشی..
که انتظار نداشته باشی تو را در آغوش بکشد
اما به اِندازه ای نزدیک
که مِهربانی اش را محسوس کند
آنقدر نزدیک که با خودت بگویی؛
[مَعلوم است که دوستَم دارد]..♥
و آنقدر دور که از خودت بپرسی؛
مگر میشود دوست داشت و دور ایستاد..؟!
همین....
اِنقدر دور که نتوانی در آغوشش بکشی..
که انتظار نداشته باشی تو را در آغوش بکشد
اما به اِندازه ای نزدیک
که مِهربانی اش را محسوس کند
آنقدر نزدیک که با خودت بگویی؛
[مَعلوم است که دوستَم دارد]..♥
و آنقدر دور که از خودت بپرسی؛
مگر میشود دوست داشت و دور ایستاد..؟!
همین....
۲.۱k
۲۰ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.