pt13
#pt13
آجوما سوفیا رو به طرف پله ها برد این عمارت یک طبقه خیلی بزرگ واسه جشن و مهمون بود دخترک از پله های مارپیچ عمارت پایین رفت جمعیت بزرگی واسه تولدش جمع شده بودن و همشون مافیا بودن همه تو اون جمع با شنیدن صدای پاشنه کفش هواسشون به پله ها جمع شد اون یه الهه بود تو اون لباس زیبا شبیه فرشته ها شده بود
....هی جئون اونجارو
کوک برگشت با دیدن دخترکوچولوش محوش شد اون واقعا زیبا شده بود و حالا این جماعت هیز داشتن دخترکش رو نگاه میکردن و راضی نبود (لباس رو میزارم) کوک به سمت دختر کوچولوش رفت دستشو دراز کرد تا بیارش پایین سوفیا دست کوک رو گرفت و اومد پایین
_خوشگل شدی ماه کوچولو
+توهم خیلی خوشتیپ شدی
کوک سوفیا رو از بین جمعیت عبور داد همه دخترا با حسرت نگاه میکردن حسودی میکردن به جایگاهشون رسیدن که صدای آهنگ پخش شد
_امشب شب تولد تنها دختر زندگیمه که از وقتی پاشو تو عمارت جئون گذاشت همه چی تغییر کرد حالا امشب تولد ۱۹ سالگی دخترکوچولومه خیلیاتونم باهاش آشنایید
همه صوت کشیدن و دست زدن
_زود کیک و بیارید
همون موقع دو سه نفر با یه کیک هفت طبقه رفتن جلو و اونو بین کوک و سوفیا گذاشتن
+وایییی دلم خواست
همه شروع کردن برا سوفیا آهنگ تولدت مبارک رو خوندن سوفیا هم با لبخند به جمعیت نگاه میکرد کوک سوتی زد که همه ساکت شدن
_میخوام کادومو بدم همه گی ساکت
کوک به سمت سوفیا رفت یه جعبه دراز مشکی در آورد و درشو باز کرد یه گردنبند خوشگل بود که پروانه ای بنفش بود طلا هم بود
+وای خدایه من این خیلی قشنگه
همه از دیدن کادو شروع کردن به واو گفتن
_قشنگ تر از تو که نیست
کوک گردنبند و در آورد و تو گردن سوفیا انداخت همه سوت زدن و دست زدن سوفیا بعد اینکه کوک گردنبند رو انداخت سوفیا هم کوک رو بغل کرد
لایک:۳۰
کامنت:۲۰
آجوما سوفیا رو به طرف پله ها برد این عمارت یک طبقه خیلی بزرگ واسه جشن و مهمون بود دخترک از پله های مارپیچ عمارت پایین رفت جمعیت بزرگی واسه تولدش جمع شده بودن و همشون مافیا بودن همه تو اون جمع با شنیدن صدای پاشنه کفش هواسشون به پله ها جمع شد اون یه الهه بود تو اون لباس زیبا شبیه فرشته ها شده بود
....هی جئون اونجارو
کوک برگشت با دیدن دخترکوچولوش محوش شد اون واقعا زیبا شده بود و حالا این جماعت هیز داشتن دخترکش رو نگاه میکردن و راضی نبود (لباس رو میزارم) کوک به سمت دختر کوچولوش رفت دستشو دراز کرد تا بیارش پایین سوفیا دست کوک رو گرفت و اومد پایین
_خوشگل شدی ماه کوچولو
+توهم خیلی خوشتیپ شدی
کوک سوفیا رو از بین جمعیت عبور داد همه دخترا با حسرت نگاه میکردن حسودی میکردن به جایگاهشون رسیدن که صدای آهنگ پخش شد
_امشب شب تولد تنها دختر زندگیمه که از وقتی پاشو تو عمارت جئون گذاشت همه چی تغییر کرد حالا امشب تولد ۱۹ سالگی دخترکوچولومه خیلیاتونم باهاش آشنایید
همه صوت کشیدن و دست زدن
_زود کیک و بیارید
همون موقع دو سه نفر با یه کیک هفت طبقه رفتن جلو و اونو بین کوک و سوفیا گذاشتن
+وایییی دلم خواست
همه شروع کردن برا سوفیا آهنگ تولدت مبارک رو خوندن سوفیا هم با لبخند به جمعیت نگاه میکرد کوک سوتی زد که همه ساکت شدن
_میخوام کادومو بدم همه گی ساکت
کوک به سمت سوفیا رفت یه جعبه دراز مشکی در آورد و درشو باز کرد یه گردنبند خوشگل بود که پروانه ای بنفش بود طلا هم بود
+وای خدایه من این خیلی قشنگه
همه از دیدن کادو شروع کردن به واو گفتن
_قشنگ تر از تو که نیست
کوک گردنبند و در آورد و تو گردن سوفیا انداخت همه سوت زدن و دست زدن سوفیا بعد اینکه کوک گردنبند رو انداخت سوفیا هم کوک رو بغل کرد
لایک:۳۰
کامنت:۲۰
۱۲.۶k
۲۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.