ازدواج اجباری پارت 18
ویو یونگی
از کاراشو و رفتارشو و حرفاش میشه گفت اون حافظه اشو از دست نداده سریع رفتم سمتاسانسور درحال بستهشدن دستمو لای در گذاشتم که ا/ت ترسید
یونگی:دروغ گو
ا/ت:.... چی
یونگی:حافظه اتو از دست ندادی
ا/ت:متوجه.. نمی. شم... چی می.... گی
یونگی:الان بهت میفهمونم
دست ا/ت و گرفتم کشوندم تو ماشین و به سمت بیمارستان حرکت کردم از قیا فه اش معلوم بود استرس داره و هی آب دهنشو فروت می داد عرق می کرد و به موهاش دست می زد که رسدیم دستشو محکم گرفتم و بردمش و منتظر جواب آزمایش که اسم پارک ا/ت و صدا زدن نگاش کردم و دم گوشش گفتم امید وارم دروغ نگفته باشی که... (پوزخند) نگام کرد معلوم بود ترسیده ولی بعد ترسش رفت و گفت نمی خایی بری آزمایشمو ببینی
یونگی:الان می رم
برگه رو برداشتم و خوندم و درست فهمیدم حافظه اش سالمه و از یک طرف خوشحالم که سالمه و از یک طرف اعصبانی و که فک کردم با خر طرفه و به من دروغ گفته
برگشتم سمتش که دیدم نیست اون فرار کرده بود
ویو ا/ت
کارم تمومه الان میفهمه بهش دروغ گفتم پس تصمیم گرفتم فرار کنم سریع از بیمارستان زدم بیرون که با خودم گفتم بهتره از کوچه برم تو خیابون صد درصد منو پیدا میکنه
الان شب شده و هنوز تو کوچه ها دارم می چرخم می دونم برم خونه بابام بدتر از یونگی هستش
از کاراشو و رفتارشو و حرفاش میشه گفت اون حافظه اشو از دست نداده سریع رفتم سمتاسانسور درحال بستهشدن دستمو لای در گذاشتم که ا/ت ترسید
یونگی:دروغ گو
ا/ت:.... چی
یونگی:حافظه اتو از دست ندادی
ا/ت:متوجه.. نمی. شم... چی می.... گی
یونگی:الان بهت میفهمونم
دست ا/ت و گرفتم کشوندم تو ماشین و به سمت بیمارستان حرکت کردم از قیا فه اش معلوم بود استرس داره و هی آب دهنشو فروت می داد عرق می کرد و به موهاش دست می زد که رسدیم دستشو محکم گرفتم و بردمش و منتظر جواب آزمایش که اسم پارک ا/ت و صدا زدن نگاش کردم و دم گوشش گفتم امید وارم دروغ نگفته باشی که... (پوزخند) نگام کرد معلوم بود ترسیده ولی بعد ترسش رفت و گفت نمی خایی بری آزمایشمو ببینی
یونگی:الان می رم
برگه رو برداشتم و خوندم و درست فهمیدم حافظه اش سالمه و از یک طرف خوشحالم که سالمه و از یک طرف اعصبانی و که فک کردم با خر طرفه و به من دروغ گفته
برگشتم سمتش که دیدم نیست اون فرار کرده بود
ویو ا/ت
کارم تمومه الان میفهمه بهش دروغ گفتم پس تصمیم گرفتم فرار کنم سریع از بیمارستان زدم بیرون که با خودم گفتم بهتره از کوچه برم تو خیابون صد درصد منو پیدا میکنه
الان شب شده و هنوز تو کوچه ها دارم می چرخم می دونم برم خونه بابام بدتر از یونگی هستش
۶.۰k
۱۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.