رمان مافیاهای جذاب من ✸ فصل ۲
رمان مافیاهای جذاب من ✸ فصل ۲
# پارت ۹
ویو جیمین : با حرفش حالم بد شد یعنی بابام قاتل پدر مادر دوست دخترمه ؟ نه این حقیقت نداده ....
جیمین : دروغ میگی عوضی ...
فیلیکس : چیه ؟ باور نمیکنی ؟ میتونی بری از ا.ت بپرسی .... اصلا میدونی چرا به این دانشگاه اومد ؟ چون پسر قاتل پدر و مادرش رو بکشه ... ولی از شانسش خانم ا.ت معشوقش ، کسی که برای اولین بار عاشقش شد پسر قاتل پدر مادرش باشه .... الان اون میگی چیکار کنه ؟ اون دوست داده ولی پدر مادرشم دوست داره .... خودت بگو کدومش رو انتخاب میکنه ؟ معشوقش یا خانوادش ؟ ( پوزخند )
جیمین : لال شو عوضی .... ببند دهنتو
فیلیکس : میترسی ؟
جیمین : ببند ....
فیلیکس : اوکی من دیگه بای
ویو جیمین : رو صندلی نشستم و تو فکر فرو رفته بودم که ا.ت صدام زد
ویو ا.ت : وقتی سر گیجم بهتر شد و تونستم با حرف فیلیکس کنار بیام به پرستار گفتم که من دیگه برم اونم چیزی نگفت از تو اتاق بیرون اومدم که جیمین رو دیدم ..... رو یه صندلی نشسته بود و تو فکر بود باید ببخشمش چون اون پدر مادرم رو نکشته او اصلا خبر نداشت پس از پدرش انتقامم رو میگیرم نه از معشوقم .....
ا.ت : جیمین ؟ چی شده ؟ ( میشینه کنارش )
جیمین : ا.ت ... منو ببخش ( بغض )
ا.ت : چرا ؟ به خاطر حرف فیلیکس ؟ هوممم؟
جیمین : پدرم تو رو یتیم کرد زندگیت رو نابود کرد .... منو ببخش ( گریه ) میتونی انتقام پدرم رو ازم بگیری راضیم
ا.ت : عههه چرا گریه میکنی ؟ آهااااا بچه شدی ؟ تازشم چرا باید از تو انتقام بگیرم ؟
تو که مامان بابام رو نکشتی .... کشتی ؟؟
جیمین : ولی ا.ت من هم خون اون آدمم ( گریه )
ا.ت : چه ربطی داره چون همخونشی دلیل نمیشه مثل اون باشی ... اشتباه میگم ؟؟
جیمین : نه ولی ..... ( ا.ت حرفش رو قطع میکنه )
ا.ت : ( یه بوسه رو گونش میزاره که حرفش قطع میشه ) تو کاری نکردی فهمیدی ؟
جیمین : آ...آره ( گریه )
ویو ا.ت : تا حالا ندیده بودم جیمین اینجوری گریه کنه آروم بغلش کردم تا آروم بگیره ( نویسنده : ای جانم 🥺 ) جیمین داشت گریه میکرد که با صدای تیر به خودم اومدم .....
( نویسنده : خب ممنون که لایکم میکنین اگه خوشتون اومد بی زحمت لایکم کنین 💗 )
# پارت ۹
ویو جیمین : با حرفش حالم بد شد یعنی بابام قاتل پدر مادر دوست دخترمه ؟ نه این حقیقت نداده ....
جیمین : دروغ میگی عوضی ...
فیلیکس : چیه ؟ باور نمیکنی ؟ میتونی بری از ا.ت بپرسی .... اصلا میدونی چرا به این دانشگاه اومد ؟ چون پسر قاتل پدر و مادرش رو بکشه ... ولی از شانسش خانم ا.ت معشوقش ، کسی که برای اولین بار عاشقش شد پسر قاتل پدر مادرش باشه .... الان اون میگی چیکار کنه ؟ اون دوست داده ولی پدر مادرشم دوست داره .... خودت بگو کدومش رو انتخاب میکنه ؟ معشوقش یا خانوادش ؟ ( پوزخند )
جیمین : لال شو عوضی .... ببند دهنتو
فیلیکس : میترسی ؟
جیمین : ببند ....
فیلیکس : اوکی من دیگه بای
ویو جیمین : رو صندلی نشستم و تو فکر فرو رفته بودم که ا.ت صدام زد
ویو ا.ت : وقتی سر گیجم بهتر شد و تونستم با حرف فیلیکس کنار بیام به پرستار گفتم که من دیگه برم اونم چیزی نگفت از تو اتاق بیرون اومدم که جیمین رو دیدم ..... رو یه صندلی نشسته بود و تو فکر بود باید ببخشمش چون اون پدر مادرم رو نکشته او اصلا خبر نداشت پس از پدرش انتقامم رو میگیرم نه از معشوقم .....
ا.ت : جیمین ؟ چی شده ؟ ( میشینه کنارش )
جیمین : ا.ت ... منو ببخش ( بغض )
ا.ت : چرا ؟ به خاطر حرف فیلیکس ؟ هوممم؟
جیمین : پدرم تو رو یتیم کرد زندگیت رو نابود کرد .... منو ببخش ( گریه ) میتونی انتقام پدرم رو ازم بگیری راضیم
ا.ت : عههه چرا گریه میکنی ؟ آهااااا بچه شدی ؟ تازشم چرا باید از تو انتقام بگیرم ؟
تو که مامان بابام رو نکشتی .... کشتی ؟؟
جیمین : ولی ا.ت من هم خون اون آدمم ( گریه )
ا.ت : چه ربطی داره چون همخونشی دلیل نمیشه مثل اون باشی ... اشتباه میگم ؟؟
جیمین : نه ولی ..... ( ا.ت حرفش رو قطع میکنه )
ا.ت : ( یه بوسه رو گونش میزاره که حرفش قطع میشه ) تو کاری نکردی فهمیدی ؟
جیمین : آ...آره ( گریه )
ویو ا.ت : تا حالا ندیده بودم جیمین اینجوری گریه کنه آروم بغلش کردم تا آروم بگیره ( نویسنده : ای جانم 🥺 ) جیمین داشت گریه میکرد که با صدای تیر به خودم اومدم .....
( نویسنده : خب ممنون که لایکم میکنین اگه خوشتون اومد بی زحمت لایکم کنین 💗 )
۵.۸k
۳۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.