آیا این عشق واقعی است؟
آیا این عشق واقعی است؟
part20🍒🍓
شوگا:چرا جیمین نمیزاره شراب بخوری؟
ات:نمیدونم
ات در شراب رو باز کرد و شروع به نوشیدن شراب کرد
ات:اوففففففف.........عالیه
شوگا دید حال ات داره یه جوری میشه
شوگا:ات خوبی؟
ات:آره........خوبم.......فقط یه ذره مست شدم
شوگا:باشه پس من برم
ات:برو........اوففففففففف
جیمین ویو
داشتم بدمینتون بازی میکردم که وقت استراحت شد
جیمین:چقد گرمه
جیهوپ:آره خیلی گرمه
جیمین:برم یه آب گاز دار از یخچال بردارم تو نمیخوایی؟
جیهوپ:آره بی زحمت برای منم بیار
جیمین:باشه
رفتم در یخچال رو باز کردم دیدم شراب ۶۰ درصد سر جاش نیست فکر کردم جین خورده دیدم داره ماهی میگیره شوگا هم پیش لیا بود نامجون هم اینجا داره کتاب میخونه تهیونگ و کوک هم دارن دنبال هم میدون من و جیهوپ هم کنار هم بودیم فقط یه نفر میموند........ات.........نه نه نه ات از این کار ها نمیکنه......تو فکر خودم بودم که صدای شکستن از آشپزخونه اومد و هممون رو متعجب کرد
نامجون:صدای چی بود؟
جیهوپ:چیشد
تهیونگ:من میرم میبینم
جیمین:باشه فقط سریع
ات ویو
تو خوردن شراب زیاده روی کردم و خیلی مست بودم اونقدری که اسم خودم رو یادم نمیومد یهو بطری شراب رو انداختم و شکست که تهیونگ اومد تو آشپزخونه
تهیونگ:صدای چی بود؟ات خوبی؟این چیه؟(سریع)
ات:هیچی نیست برو بیرون
تهیونگ:شراب خوردی؟
ات:به تو هیچ ربطی نداره(مست)
تهیونگ:جیمین گفت که نباید شراب بخو........
ات:جیمین مگه چیکاره منه که به من دستور میده؟
تهیونگ:نه مثل اینکه خیلی مست شدی
ات:آره و به تو ربطی نداره
اصلا حرف هایی که میزدم دست خودم نبود نمیخواستم اون حرف ها رو بزنم که یهو چشام تار شد و آخرین حرفی که شنیدم حرف جیمین بود
جیمین:تهیونگ چی شده؟ات.....ات.....خوبی؟چیشد یهو؟
part20🍒🍓
شوگا:چرا جیمین نمیزاره شراب بخوری؟
ات:نمیدونم
ات در شراب رو باز کرد و شروع به نوشیدن شراب کرد
ات:اوففففففف.........عالیه
شوگا دید حال ات داره یه جوری میشه
شوگا:ات خوبی؟
ات:آره........خوبم.......فقط یه ذره مست شدم
شوگا:باشه پس من برم
ات:برو........اوففففففففف
جیمین ویو
داشتم بدمینتون بازی میکردم که وقت استراحت شد
جیمین:چقد گرمه
جیهوپ:آره خیلی گرمه
جیمین:برم یه آب گاز دار از یخچال بردارم تو نمیخوایی؟
جیهوپ:آره بی زحمت برای منم بیار
جیمین:باشه
رفتم در یخچال رو باز کردم دیدم شراب ۶۰ درصد سر جاش نیست فکر کردم جین خورده دیدم داره ماهی میگیره شوگا هم پیش لیا بود نامجون هم اینجا داره کتاب میخونه تهیونگ و کوک هم دارن دنبال هم میدون من و جیهوپ هم کنار هم بودیم فقط یه نفر میموند........ات.........نه نه نه ات از این کار ها نمیکنه......تو فکر خودم بودم که صدای شکستن از آشپزخونه اومد و هممون رو متعجب کرد
نامجون:صدای چی بود؟
جیهوپ:چیشد
تهیونگ:من میرم میبینم
جیمین:باشه فقط سریع
ات ویو
تو خوردن شراب زیاده روی کردم و خیلی مست بودم اونقدری که اسم خودم رو یادم نمیومد یهو بطری شراب رو انداختم و شکست که تهیونگ اومد تو آشپزخونه
تهیونگ:صدای چی بود؟ات خوبی؟این چیه؟(سریع)
ات:هیچی نیست برو بیرون
تهیونگ:شراب خوردی؟
ات:به تو هیچ ربطی نداره(مست)
تهیونگ:جیمین گفت که نباید شراب بخو........
ات:جیمین مگه چیکاره منه که به من دستور میده؟
تهیونگ:نه مثل اینکه خیلی مست شدی
ات:آره و به تو ربطی نداره
اصلا حرف هایی که میزدم دست خودم نبود نمیخواستم اون حرف ها رو بزنم که یهو چشام تار شد و آخرین حرفی که شنیدم حرف جیمین بود
جیمین:تهیونگ چی شده؟ات.....ات.....خوبی؟چیشد یهو؟
۳.۹k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.